tentative

/ˈtentətɪv//ˈtentətɪv/

معنی: تجربی، ازمایشی، امتحانی
معانی دیگر: آزمایشی، احتمالی، شایدی، دودلانه، با دودلی، موقتی، غیر قطعی، عمل تجربی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tentatively (adv.), tentativeness (n.)
(1) تعریف: not yet fully developed or definitely decided; provisional.
مترادف: provisional
متضاد: definite, definitive, final
مشابه: conditional, contingent, exploratory, indefinite, pilot, speculative, temporary, trial, unsettled

- We've thought of a tentative solution, but we need to discuss it with the others.
[ترجمه غزال سرخ] ما به راه حلی آزمایشی اندیشیده ایم اما لازم است آن را با دیگران به بحث بگذاریم.
|
[ترجمه گوگل] ما به یک راه حل آزمایشی فکر کرده ایم، اما باید آن را با دیگران در میان بگذاریم
[ترجمه ترگمان] ما به یک راه حل آزمایشی فکر کردیم، اما باید با بقیه راجع به آن بحث کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: hesitant or unsure.
مترادف: hesitant
متضاد: confident
مشابه: doubtful, exploratory, indecisive, uncertain, unsure, wavering

- She was a bit tentative about accepting their offer.
[ترجمه غزال سرخ] درباره پذیرش پیشنهاد آنها اندکی مردد بود.
|
[ترجمه گوگل] او در مورد پذیرش پیشنهاد آنها کمی سختگیر بود
[ترجمه ترگمان] در مورد قبول پیشنهاد آن ها کمی مردد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a tentative answer
پاسخ آزمایشی

2. a tentative caress
در آغوش گیری دودلانه

3. our tentative plans
نقشه های احتمالی ما

4. We made a tentative arrangement to meet again next Friday.
[ترجمه گوگل]یک قرار آزمایشی گذاشتیم که جمعه آینده دوباره همدیگر را ببینیم
[ترجمه ترگمان]قرار شد جمعه آینده دوباره همدیگر را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I passed on my tentative conclusions to the police.
[ترجمه گوگل]من نتیجه گیری آزمایشی خود را به پلیس منتقل کردم
[ترجمه ترگمان]به نتایج آزمایشی خود به پلیس مراجعه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He reached some tentative conclusions about the possible cause of the accident.
[ترجمه گوگل]او در مورد علت احتمالی تصادف به نتایج آزمایشی رسید
[ترجمه ترگمان]او در مورد علت احتمالی این حادثه به نتایج آزمایشی دست یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Political leaders have reached a tentative agreement to hold a preparatory conference next month.
[ترجمه گوگل]رهبران سیاسی به توافقی آزمایشی برای برگزاری یک کنفرانس مقدماتی در ماه آینده دست یافته اند
[ترجمه ترگمان]رهبران سیاسی به توافق آزمایشی برای برگزاری یک کنفرانس مقدماتی در ماه آینده رسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'm taking the first tentative steps towards fitness.
[ترجمه گوگل]من اولین قدم های آزمایشی را به سمت تناسب اندام برمی دارم
[ترجمه ترگمان]اولین گام های آزمایشی را برای تناسب اندام بر می دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The government is taking tentative steps towards tackling the country's economic problems.
[ترجمه گوگل]دولت در حال برداشتن گام‌های آزمایشی برای مقابله با مشکلات اقتصادی کشور است
[ترجمه ترگمان]دولت گام هایی را برای مقابله با مشکلات اقتصادی کشور برداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They have taken their first tentative steps towards democracy.
[ترجمه گوگل]آنها اولین گام های آزمایشی خود را به سوی دموکراسی برداشته اند
[ترجمه ترگمان]آن ها اولین گام های آزمایشی خود را به سمت دموکراسی برداشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I have made tentative plans to take a trip to Seattle in July.
[ترجمه گوگل]من برنامه ریزی های آزمایشی برای سفر به سیاتل در ماه جولای انجام داده ام
[ترجمه ترگمان]قرار است در ماه جولای سفری به سیاتل داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My first attempts at complaining were rather tentative.
[ترجمه گوگل]اولین تلاش من برای شکایت نسبتاً آزمایشی بود
[ترجمه ترگمان]اولین تلاشم برای شکایت کردن نسبتا آزمایشی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When Evan is tentative about a spelling, I encourage him to try.
[ترجمه گوگل]وقتی ایوان در مورد املای آزمایشی صحبت می کند، او را تشویق می کنم که امتحان کند
[ترجمه ترگمان]وقتی \"اوان\" در مورد املای کلمات تردید دارد، تشویقش می کنم که امتحان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Duval hit a tentative putt that did well to get as far as two inches short.
[ترجمه گوگل]دوال یک توپ آزمایشی زد که به خوبی توانست تا دو اینچ کوتاه شود
[ترجمه ترگمان]دو نفر از آن ها به یک ضربه ناگهانی ضربه زدند که به اندازه دو اینچ طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She looked with tentative excitement at Pat who, it seemed, did not know what she had said.
[ترجمه گوگل]او با هیجان آزمایشی به پت نگاه کرد که به نظر می رسید نمی دانست چه گفته است
[ترجمه ترگمان]با دلواپسی به پت که ظاهرا متوجه چیزی که گفته بود، نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجربی (صفت)
empiric, experimental, empirical, experiential, tentative

ازمایشی (صفت)
pilot, empiric, experimental, empirical, tentative, testable, probative, probatory

امتحانی (صفت)
tentative

تخصصی

[حسابداری] غیر قطعی
[ریاضیات] تجربی، آزمایشی

انگلیسی به انگلیسی

• experimental, trial; temporary; hesitant
tentative theories or arrangements are still at an experimental or preparatory stage.
if you are tentative, you act or speak slowly and carefully because you are uncertain or afraid.

پیشنهاد کاربران

در فارکس به معنی بیانیه می باشد
اولیه ، مقدماتی
احتمالی - غیرقطعی
You are tentative
حضورتان احتمالی است
در واقع به معنی چیزیه که هنوز قطعی نشده.
مثلا برنامه کلاس ها رو اعلام می کنن و زیرش میزنن tentative. یعنی فعلا برنامه اینه، حالا ممکنه بعدن تغییر کنه و ممکنه هم تغییر نکنه.
محتمل
باری بر هر جهت ؟؟
tentative \ ˈten - tə - tiv \ adjective
1. unsettled or uncertain in mind or opinion
2. under terms that are not final, fully worked out or agreed upon
◀️ “Australia Aims to ‘Stamp Out’ Vaping With Sweeping Regulations” by Remy Tumin:
...
[مشاهده متن کامل]

The Australian government said it wanted to crack down on the use of e - cigarettes in an effort to “reduce smoking and stamp out vaping” in one of the most sweeping tobacco regulatory moves in the country in years.
… Nicotine vapes are currently available only with a prescription in Australia, but they thrive on the black market, especially among young people. While the contours of the proposal are still tentative, Mark Butler, the health minister, said its long - term intentions were clear.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : tentativeness
✅️ صفت ( adjective ) : tentative
✅️ قید ( adverb ) : tentatively
محتاط، بدون اعتماد به نفس
گذرا - دودلانه
با چون و چرا - دودلانه
نامعلوم
غیر قطعی و احتمالی
دودِل
احتمالی , غیر قطعی ؛ مردد
# We've thought of a tentative solution
# I have made tentative plans to take a trip to Europe
# She was a bit tentative about accepting their offer
# They have taken their first tentative steps towards democracy
موقتی
✔️ آزمایشی - امتحانی
SYN:
Trial - Experimental
They have taken their first tentative steps towards democracy
✔️دودلانه - با دودلی
✔️ غیر قطعی - شایدی
SYN:
Hesitant
...
[مشاهده متن کامل]

. . . And he needs direct answers. Anything tentative and you've lost him forever. I think we should rehearse a few scenarios

empirical
آزمایشی
غیرقطعی، نامعلوم، نامطمئن، مردد، محتاط، محتاطانه، تایید نشده، تثبیت نشده
معنی : غیر قطعی ، احتمالی
مترادف : unsure ، uncertain
مشروط
احتمالی
مردد، تامل کننده، با شک و تردید، با تامل، تامل کننده،
دست گرمی
ابتدایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس