• (1)تعریف: a brief suspension of play in an athletic contest that is not counted in the time allotted for the game.
• (2)تعریف: a period of rest from work, physical exertion, or the like. • مشابه: rest
جمله های نمونه
1. The coach called a time-out to discuss strategy.
[ترجمه گوگل]مربی برای بحث در مورد استراتژی یک وقت استراحت خواست [ترجمه ترگمان]این مربی زمانی را برای بحث درباره استراتژی فرا خواند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. OK, time-out, everyone, let's all quiet down and talk about this calmly.
[ترجمه گوگل]خوب، تایم اوت، همه، بیایید همه ساکت شویم و با آرامش در مورد این موضوع صحبت کنیم [ترجمه ترگمان]خیلی خب، وقت تمومه، همگی ساکت باشید و در این مورد آرام صحبت کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The Oilers called timeout before the ball was snapped, so there was no penalty.
[ترجمه گوگل]نفتی ها قبل از زدن توپ تایم اوت کردند، بنابراین پنالتی نشد [ترجمه ترگمان]قبل از اینکه توپ قطع بشه Oilers زنگ زد و جریمه هم نشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Timeout is more than putting a kid in a chair.
[ترجمه گوگل]تایم اوت بیشتر از گذاشتن یک بچه روی صندلی است [ترجمه ترگمان]این مدت بیش از قرار دادن یک بچه در صندلی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Some time-outs are occasional: a break, a totally free and passive period, at the end of every big project.
[ترجمه گوگل]برخی از تایم اوت ها گاه به گاه هستند: یک استراحت، یک دوره کاملا آزاد و غیرفعال، در پایان هر پروژه بزرگ [ترجمه ترگمان]برخی از آن ها گاهی اوقات: یک وقفه، یک دوره کاملا آزاد و غیر فعال، در پایان هر پروژه بزرگ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Jody is grim on the sidelines, but during a time-out, she holds herself in check.
[ترجمه گوگل]جودی در کنارهها خشمگین است، اما در زمان استراحت، خودش را کنترل میکند [ترجمه ترگمان]جودی یه گوشه و کنار گذاشته، اما در حین یه مدت طولانی خودش رو کنترل میکنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. His release from time-out required that he quieten down and comply with the original request on his return.
[ترجمه گوگل]رهایی او از تایم اوت مستلزم آن بود که در هنگام بازگشت ساکت شود و به درخواست اصلی خود عمل کند [ترجمه ترگمان]آزادی او از زمان لازم برای کناره گیری و پیروی از درخواست اصلی در بازگشت وی الزامی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. With 16 seconds left, and no timeouts remaining, Starr stepped into the huddle for the last call.
[ترجمه گوگل]در حالی که 16 ثانیه باقی مانده بود، و هیچ تایم اوتی باقی نمانده بود، استار برای آخرین تماس وارد جمع شد [ترجمه ترگمان]با ۱۶ ثانیه باقی مانده، و هیچ کس باقی نمانده بود، استار برای آخرین بار دور هم جمع شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The following case shows how a penalty such as time-out can be combined with positive reinforcement of pro-social behaviour.
[ترجمه گوگل]مورد زیر نشان می دهد که چگونه یک پنالتی مانند تایم اوت را می توان با تقویت مثبت رفتار اجتماعی طرفدار ترکیب کرد [ترجمه ترگمان]مورد زیر نشان می دهد که چگونه یک مجازات مانند زمان - می تواند با تقویت مثبت رفتار موافق - اجتماعی ترکیب شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. With older, physically strong, resistive children, time-out may simply not be feasible.
[ترجمه گوگل]با بچههای بزرگتر، از نظر جسمی قویتر و مقاوم، استراحت ممکن است به سادگی امکانپذیر نباشد [ترجمه ترگمان]با بزرگ تر، فیزیکی، کودکان مقاومتی، زمان - بیرون ممکن است به سادگی امکان پذیر نباشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. During a time-out, Eddie bites her nails.
[ترجمه گوگل]در طول یک تایم اوت، ادی ناخن هایش را می جود [ترجمه ترگمان]در طول یک زمان ادی ناخن هاش رو گاز میگیره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Jody stifles the urge to call a time-out and berate them.
[ترجمه گوگل]جودی میل به درخواست تایم اوت و سرزنش آنها را خفه می کند [ترجمه ترگمان]جودی stifles رو خاموش میکنه تا یه زمان بهش زنگ بزنه و اونا رو سرزنش کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Even the Stanford cheerleaders were reading books during timeouts, apparently unconcerned about the outcome.
[ترجمه گوگل]حتی تشویقکنندههای استنفورد نیز در طول استراحتها مشغول خواندن کتاب بودند و ظاهراً نگران نتیجه نبودند [ترجمه ترگمان]حتی cheerleaders استنفورد در طی timeouts کتاب می خواندند و ظاهرا نسبت به این نتیجه بی تفاوت بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The job timeout must be an unsigned integer, or be'no limit '.
[ترجمه گوگل]مهلت پایان کار باید یک عدد صحیح بدون علامت باشد یا "بدون محدودیت" باشد [ترجمه ترگمان]زمان اتمام کار باید یک عدد صحیح بدون علامت باشد، یا هیچ محدودیتی نداشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. File transfer has failed because of timeout experienced on network connections.
[ترجمه گوگل]انتقال فایل به دلیل وقفه در اتصالات شبکه انجام نشد [ترجمه ترگمان]انتقال پرونده به دلیل تجربه مدت زمانی که در اتصالات شبکه تجربه شده است، شکست خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. In between jobs, Liz always took time out to return to her first love -- travelling.
[ترجمه فرهاد] در بین کارهاش ، لیز همیشه وقفه ای ایجاد میکنه برای عشق اولش که مسافرت هستش
|
[ترجمه گوگل]در بین کارها، لیز همیشه برای بازگشت به عشق اولش - مسافرت - وقت می گذاشت [ترجمه ترگمان]در بین مشاغل، لیز همیشه برای بازگشت به اولین عشق خود زمان می برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. He took time out of his busy schedule to visit us.
[ترجمه گوگل]او از برنامه مشغله خود برای دیدن ما وقت گذاشت [ترجمه ترگمان]او زمانی را از برنامه شلوغ خود بیرون آورد تا از ما دیدن کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Do you take time out for yourself at least once a day?
[ترجمه گوگل]آیا حداقل یک بار در روز برای خود وقت می گذارید؟ [ترجمه ترگمان]دست کم یک بار برای خودت وقت داری؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. He took time out from campaigning to accompany his mother to dinner.
[ترجمه گوگل]او از مبارزات انتخاباتی برای همراهی مادرش برای شام وقت گذاشت [ترجمه ترگمان]او برای همراهی مادرش برای صرف شام از تبلیغات خارج شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. Fish can survive for only a short time out of water.
[ترجمه گوگل]ماهی می تواند برای مدت کوتاهی در بیرون از آب زنده بماند [ترجمه ترگمان]ماهی فقط برای مدت کوتاهی از آب زنده می ماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. The president took time out of his busy schedule to visit our school.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور از برنامه مشغله خود برای بازدید از مدرسه ما وقت گذاشت [ترجمه ترگمان]رئیس جمهور وقت خود را از برنامه شلوغ خود برای بازدید از مدرسه فرا گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. The drug is being used all the time out east.
[ترجمه گوگل]این دارو همیشه در شرق استفاده می شود [ترجمه ترگمان]این دارو در تمام مدت از سمت شرق مورد استفاده قرار می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. The kids spent all their time out of doors.
[ترجمه گوگل]بچه ها تمام وقت خود را بیرون از خانه سپری کردند [ترجمه ترگمان]بچه ها همه وقتشان را در خانه صرف می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. He had a torrid time out there on the racetrack.
[ترجمه گوگل]او در آنجا در پیست مسابقه، اوقات سختی را سپری کرد [ترجمه ترگمان] اون توی مسابقه اسب دوانی هنوز وقت زیادی داشته [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. With 7 seconds left, Washington State called time out .
[ترجمه گوگل]با 7 ثانیه باقی مانده، ایالت واشنگتن تایم اوت را اعلام کرد [ترجمه ترگمان]با گذشت ۷ ثانیه، ایالت واشنگتن اعلام زمان کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. And time out: Another blow for the girl who just wants to be one of the boys.
[ترجمه گوگل]و تایم اوت: ضربه ای دیگر برای دختری که فقط می خواهد یکی از پسرها باشد [ترجمه ترگمان]و زمان بیرون یه ضربه دیگه برای دختری که فقط میخواد یکی از بچه ها باشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. Nurses in Training Questions: Do nurse teachers take time out to discuss their teaching methods with their peers?
[ترجمه گوگل]پرسشهای پرستاران در آموزش: آیا معلمان پرستار برای بحث در مورد روشهای تدریس خود با همسالان خود وقت میگذارند؟ [ترجمه ترگمان]پرستاران در سوالات آموزشی: آیا معلمان پرستار برای بحث در مورد روش های آموزشی خود با همسالان خود زمان می برند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. Older people spend less time out of the house, on the street where the bulk of criminal activity occurs.
[ترجمه گوگل]افراد مسن زمان کمتری را بیرون از خانه می گذرانند، در خیابانی که عمده فعالیت های مجرمانه در آن رخ می دهد [ترجمه ترگمان]سالمندان زمان کمتری را برای بیرون رفتن از خانه، در خیابانی که بخش عمده فعالیت جنایی در آن رخ می دهد، سپری می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. He is a columnist for Time Out and appears regularly on Radio
[ترجمه گوگل]او ستون نویس Time Out است و مرتباً در رادیو ظاهر می شود [ترجمه ترگمان]او یک ستون نویس در زمان بیرون است و به طور منظم در رادیو دیده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. Short frequent periods in time out provide rapid learning experiences for the child.
[ترجمه گوگل]دوره های مکرر کوتاه مدت، تجربیات یادگیری سریعی را برای کودک فراهم می کند [ترجمه ترگمان]دوره های کوتاه مدت کوتاه، تجارب یادگیری سریع برای کودک فراهم می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• break, brief suspension of activity break, pause; time in which a computer tries unsuccessfully to connect to a device or a remote computer (computers) if you take time out to do something, you stop your normal activities for a while in order to do it.
پیشنهاد کاربران
در جنگ به معنی ( آتش بس )
Have a great time out. داشتن یک زمان ( تایم ) عالی
مکث/ توقف/ وقفه/ درنگ گوشه نشانی
مکث/ توقف/ وقفه گوشه نشاندن/ گوشه نشانی
زمانی که کودکان به عنوان تنبیه باید تنها در اتاق سپری کنند
محروم کردن
زمان خروج ، وقفه
نگهداشت ایستِ کار ، نگهداشتِ کار ایست بازی ، نگهداشت بازی
زمان ایست بازی
تکنیک تایم اوت یا وقفه کوتاه ( روانشناسی )
زمان استراحت کوتاه، زمان خارج شدن از فعالیت ورزشی یا کار برای استراحت کوتاه مدت