transmitter

/trænˈsmɪtər//trænzˈmɪtə/

معنی: انتقال دهنده، فرستنده، مخابرهکننده، منتقل کننده، فرا فرست
معانی دیگر: ناقل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the broadcasting apparatus that generates, amplifies, and modulates radio waves and sends the signal thus produced from an antenna.
مشابه: beacon

(2) تعریف: the part of a telephone or telegraph that changes sound waves or mechanical movements into electrical impulses than can be conveyed to a receiver.

(3) تعریف: anything that transmits.

جمله های نمونه

1. a radio transmitter
فرستنده ی رادیویی

2. The receiver picks up pulses emitted by the transmitter.
[ترجمه گوگل]گیرنده پالس های ساطع شده توسط فرستنده را دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]گیرنده پالس های ایجاد شده توسط فرستنده را دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They tested the range of this transmitter.
[ترجمه گوگل]آنها برد این فرستنده را آزمایش کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها دامنه این فرستنده را آزمایش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The mosquito is a transmitter of disease.
[ترجمه 🌠MM93🌠] پشه یک ناقل بیماری است.
|
[ترجمه گوگل]پشه ناقل بیماری است
[ترجمه ترگمان]پشه فرستنده بیماری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The transmitter, the operator said, has already stood by.
[ترجمه گوگل]اپراتور گفت که فرستنده قبلاً ایستاده است
[ترجمه ترگمان]تلفنچی گفت: فرستنده، پیش از این کنارش ایستاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They live within range of the transmitter.
[ترجمه گوگل]آنها در محدوده فرستنده زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در محدوده فرستنده زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The transmitter is operating on reduced power.
[ترجمه گوگل]فرستنده با توان کم کار می کند
[ترجمه ترگمان]فرستنده بر روی کاهش قدرت عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Emphasis was placed on the school as a transmitter of moral values.
[ترجمه گوگل]بر مدرسه به عنوان انتقال دهنده ارزش های اخلاقی تاکید شد
[ترجمه ترگمان]این تاکید بر روی مدرسه به عنوان یک فرستنده ارزش های اخلاقی قرار داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What is the main transmitter of the virus?
[ترجمه گوگل]ناقل اصلی ویروس چیست؟
[ترجمه ترگمان]فرستنده اصلی ویروس چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He activated the door with the miniature sonic transmitter.
[ترجمه گوگل]او در را با فرستنده صوتی مینیاتوری فعال کرد
[ترجمه ترگمان]در را با فرستنده صوتی تصویری فعال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That transmitter was beamed at Russia.
[ترجمه گوگل]این فرستنده به روسیه پرتاب شد
[ترجمه ترگمان]این فرستنده تو روسیه می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wait until a ferret fitted with a transmitter has taken up a fixed position down a burrow.
[ترجمه گوگل]صبر کنید تا یک فرست مجهز به فرستنده در پایین یک لانه موقعیت ثابتی را بگیرد
[ترجمه ترگمان]صبر کن تا یه راسو برات یه فرستنده درست کنه و یه سوراخ تو سوراخ ایجاد کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A handset would contain an ultrasonic transmitter and the television fitted with a matching receiver.
[ترجمه گوگل]یک گوشی حاوی فرستنده اولتراسونیک و تلویزیون مجهز به گیرنده منطبق است
[ترجمه ترگمان]گوشی شامل یک فرستنده سنج و یک دستگاه تلویزیون مجهز به یک گیرنده منطبق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is a receiver and transmitter of all energy patterns existing in our physical universe.
[ترجمه گوگل]این گیرنده و فرستنده تمام الگوهای انرژی موجود در جهان فیزیکی ما است
[ترجمه ترگمان]این یک گیرنده و فرستنده همه الگوهای انرژی موجود در دنیای فیزیکی ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Each transmitter in each fish emits a different signal, explained Vlach.
[ترجمه گوگل]Vlach توضیح داد که هر فرستنده در هر ماهی سیگنال متفاوتی را منتشر می کند
[ترجمه ترگمان]Vlach توضیح داد که هر فرستنده در هر ماهی یک سیگنال متفاوت منتشر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انتقال دهنده (اسم)
assignor, transferor, transmitter, transporter

فرستنده (اسم)
transmitter, forwarder, sender

مخابره کننده (اسم)
transmitter

منتقل کننده (اسم)
transferor, transmitter, transporter

فرا فرست (اسم)
transmitter

تخصصی

[سینما] فرستنده
[برق و الکترونیک] فرستنده 1. تجهیراتی که سیگنال حامل RF را تولید و تقویت می کند. سیگنال حامل را با اطلاعات مدوله میکند و حامل مدوله شده را برای تابش در فضا به صورت امواج الکترومغناطیس، به آنتن تغذیه می کند . 2. در سیستم تلفن، میکروفونی که امواج صدا را به سیگنالهای af تبدیل می کند . - فرستنده
[مهندسی گاز] انتقال دهنده، فرستنده ا دستگاه تبدیل جریان
[زمین شناسی] فرارسان، ناقل، فرستنده، منتقل کننده

انگلیسی به انگلیسی

• conveyer; broadcasting device
a transmitter is a piece of equipment used for sending radio signals or for broadcasting programmes.

پیشنهاد کاربران

تراگسیلگر
🔷 ( مهندسی مخابرات )


🔷 واژه مصوب: تراگسیلگر

🔷 تعریف: افزاره ای که داده های مخابراتی را تولید می کند و در مسیرهای تراگسیلش قرار می دهد
فرستنده، مخابره کننده
☑️ تراگسیلگر
تراگُسیلگر
( Tarāgosilgar )
تراگُسیلگر یک دستگاه الکترونیکی است که معمولاً با کمک آنتن و تابش الکترومغناطیسی، سیگنالی ( مانند سیگنال رادیویی یا تلویزیونی ) را مخابره می کند. این دستگاه، پس از مُدولش ( modulation ) سیگنالِ ارسالی روی یکی از باندهای VHF‏، UHF‏، AM یا FM آن را برای ارسال به آنتن می فرستد.
...
[مشاهده متن کامل]

تراگُسیلگرها جزءهای بایسته ی کلیه دستگاه های الکترونیکی اند که از طریق موج های رادیویی ارتباط برقرار می کنند، مانند ایستگاه های پخش رادیو و تلویزیون، تلفن های همراه، واکی تاکی، شبکه های بی سیم رایانه ای، دستگاه های دارای بلوتوث، دربازکن گاراژ، رادیوهای دو طرفه در هواپیماها، کشتی ها، فضاپیماها، مجموعه های ردیابیک و فانوس های دریایی.

تراگسیلگر
( Tarāgosilgar )
�تراگسیل� ( transmitt ) و �گر� ( er )
transmitter
ترارساننده ، فرافرستنده ، ترافرستار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : transmit
✅️ اسم ( noun ) : transmission / transmitter
✅️ صفت ( adjective ) : transmissible
✅️ قید ( adverb ) : _
در الهیات: راوی و نقل کننده ی ( حدیث )
trans =انتقال
transmitter =انتقال دهنده
transmitter ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: فرستنده 2
تعریف: افزاره ای که داده های مخابراتی را تولید می کند و در مسیرهای انتقال قرار می دهد
مخابره کننده، فرستنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس