transplantation

/ˌtrænzplænˈteɪʃn̩//ˌtrænsplɑːnˈteɪʃn̩/

معنی: قلمه زنی، جابجا سازی، نشاکاری، فراکاشت
معانی دیگر: فراکاشتن، پیوند

جمله های نمونه

1. Transplantation of organs from living donors raises ethical issues.
[ترجمه روح اله] پیوند اندام ها از اهدا کننده ی زنده مسائل/ مشکلات اخلاقی را افزایش می دهد.
|
[ترجمه گوگل]پیوند اعضا از اهداکنندگان زنده مسائل اخلاقی را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]جذب اعضا از اهدا کنندگان زنده مسائل اخلاقی را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We recommend liver transplantation as the only treatment likely to be successful in drug related submassive necrosis of the liver.
[ترجمه گوگل]ما پیوند کبد را به عنوان تنها درمانی که احتمالاً در نکروز زیربزرگ کبد مرتبط با دارو موفقیت آمیز خواهد بود، توصیه می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما پیوند کبد را توصیه می کنیم چون تنها درمان ممکن است در بافت necrosis مربوط به سرطان کبد موفق باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It seems clear that only hepatic transplantation will save such patients with severe hepatic failure.
[ترجمه گوگل]به نظر واضح است که تنها پیوند کبد می تواند چنین بیمارانی را که نارسایی شدید کبدی دارند نجات دهد
[ترجمه ترگمان]واضح است که پیوند کبد چنین بیمارانی را با شکست شدید کبدی نجات خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The increasing demand for organ transplantation is not matched by supply of appropriate human organs.
[ترجمه گوگل]تقاضای فزاینده برای پیوند اعضا با عرضه اندام های مناسب انسانی مطابقت ندارد
[ترجمه ترگمان]افزایش تقاضا برای پیوند ارگان با عرضه اعضای مناسب انسانی هماهنگ نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Generally, lower doses are used than in organ transplantation.
[ترجمه گوگل]معمولاً دوزهای کمتری نسبت به پیوند اعضا استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، دوزهای پایین تر از پیوند عضو استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Great care and attention should be given during transplantation as the plants are very fragile.
[ترجمه گوگل]در طول پیوند باید دقت و توجه زیادی شود زیرا گیاهان بسیار شکننده هستند
[ترجمه ترگمان]مراقبت و توجه عالی باید در طول پیوند داده شود چون گیاهان بسیار آسیب پذیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Heart valves are vital for transplantation into children born with valve defects and adults with diseased or worn valves.
[ترجمه گوگل]دریچه های قلب برای پیوند به کودکان متولد شده با نقص دریچه و بزرگسالان مبتلا به دریچه های بیمار یا فرسوده حیاتی هستند
[ترجمه ترگمان]شیره ای قلب برای پیوند به کودکانی که دارای نقص شیر و بزرگسالان با شیره ای بیمار یا فرسوده هستند، حیاتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Decisions regarding appropriate organ transplantation may depend on whether pulmonary hypertension is primary or secondary to portal hypertension.
[ترجمه گوگل]تصمیم گیری در مورد پیوند عضو مناسب ممکن است به این بستگی دارد که فشار خون ریوی اولیه یا ثانویه به فشار خون پورتال است
[ترجمه ترگمان]تصمیمات مربوط به پیوند عضو مناسب می تواند به این مساله بستگی داشته باشد که آیا فشار خون ریوی اصلی یا ثانویه برای فشار خون پورتال است یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Introduction Cardiac transplantation has now become an accepted therapeutic option for many patients with terminal cardiac failure.
[ترجمه گوگل]مقدمه پیوند قلب اکنون به یک گزینه درمانی پذیرفته شده برای بسیاری از بیماران مبتلا به نارسایی نهایی قلبی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]مقدمه پیوند قلب اکنون به یک گزینه درمانی پذیرفته شده برای بسیاری از بیماران با نارسایی قلبی پایانه تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The modern obsession with transplantation takes precedence over finding the causes of organ disease.
[ترجمه گوگل]وسواس مدرن پیوند بر یافتن علل بیماری ارگان ها اولویت دارد
[ترجمه ترگمان]وسواس جدید پیوند نسبت به پیدا کردن علل بیماری اندام ها اولویت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sixteen days after liver transplantation a deterioration in liver function tests occurred and liver biopsy showed cytomegalovirus inclusion bodies.
[ترجمه گوگل]شانزده روز پس از پیوند کبد، در تست‌های عملکرد کبد بدتر شد و بیوپسی کبد، سیتومگالوویروس را نشان داد
[ترجمه ترگمان]شانزده روز پس از پیوند کبد در تست عملکرد کبد، نمونه برداری کبد رخ داد و بیوپسی کبدی cytomegalovirus inclusion را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Orthotopic liver transplantation was performed on 28 February 198
[ترجمه گوگل]پیوند کبد ارتوتوپی در 28 فوریه 198 انجام شد
[ترجمه ترگمان]پیوند کبد Orthotopic در ۲۸ فوریه ۱۹۸ انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Liver transplantation was proposed but the patient died from cardiovascular failure.
[ترجمه گوگل]پیوند کبد پیشنهاد شد اما بیمار به دلیل نارسایی قلبی عروقی فوت کرد
[ترجمه ترگمان]پیوند کبد پیشنهاد شد اما بیمار از نارسایی قلبی و عروقی جان سپرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One patient had undergone liver transplantation 6 years earlier.
[ترجمه گوگل]یک بیمار 6 سال قبل تحت پیوند کبد قرار گرفته بود
[ترجمه ترگمان]یک بیمار شش سال قبل در پیوند کبد قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The results of the transplantation experiment may only be due to the transplanted salmon following the lead of the native salmon.
[ترجمه گوگل]نتایج حاصل از آزمایش پیوند ممکن است تنها به دلیل پیروی از سالمون پیوندی از ماهی آزاد بومی باشد
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمایش پیوند ممکن است تنها به خاطر ماهی آزاد شده باشد که به دنبال ماهی آزاد بومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلمه زنی (اسم)
cutting, transplantation

جابجا سازی (اسم)
offset, transplantation, relocation

نشاکاری (اسم)
transplantation

فراکاشت (اسم)
transplantation

تخصصی

[علوم دامی] پیوند زدن .

انگلیسی به انگلیسی

• process of transplanting, process of removing from one place and planting or resettling in another, grafting

پیشنهاد کاربران

گرته برداری ، اقتباس ، الگو برداری
همجوشی
تَراکاری ، تراکاشتگی
جابجاکاشت ، جابجاکاری ، جابجایی کاری
پیوند ، فراکاشت ( اندام یا عضو )
پیوند

پیوند زدن

بپرس