unanimity

/ˌjuːnəˈnɪməti//ˌjuːnəˈnɪmɪti/

معنی: یکدلی، هم رایی، اتفاق آرا هم اوازی
معانی دیگر: اتفاق ارا هم اوازی

جمله های نمونه

1. There is no unanimity of opinion among the medical profession on this subject.
[ترجمه سعیده] توافق ارا در مورد این موضوع در رشته پزشکی وجود ندارد
|
[ترجمه گوگل]هیچ اتفاق نظری در بین حرفه پزشکی در مورد این موضوع وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در این مورد هیچ unanimity در مورد حرفه پزشکی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These discussions have led to a remarkable unanimity.
[ترجمه گوگل]این بحث ها به اتفاق نظر قابل توجهی منجر شده است
[ترجمه ترگمان]این مباحثات منجر به اتفاق آرا قابل توجهی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Unanimity is still required for a new commission tax directive to be approved within two years.
[ترجمه گوگل]برای تصویب دستورالعمل جدید مالیات کمیسیون که ظرف دو سال آینده تصویب شود، هنوز به اتفاق آرا نیاز است
[ترجمه ترگمان]Unanimity هنوز برای یک دستور جدید مالیاتی مورد نیاز است که ظرف دو سال تصویب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is virtual unanimity of preference for oral teaching which might seem to overbear the possibility of opposition.
[ترجمه گوگل]ترجیحات مجازی برای تدریس شفاهی وجود دارد که ممکن است به نظر بر احتمال مخالفت غالب باشد
[ترجمه ترگمان]اتفاق نظر مجازی از اولویت تدریس شفاهی وجود دارد که ممکن است به نظر برسد امکان مخالفت را تضعیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We were surprised by the degree of unanimity in this concern, but also in a way by its maturity.
[ترجمه گوگل]ما از میزان اتفاق نظر در این نگرانی و همچنین به نوعی از بلوغ آن شگفت زده شدیم
[ترجمه ترگمان]ما از میزان اتفاق آرا در این نگرانی شگفت زده شدیم، بلکه با تکامل آن نیز در یک راه بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Does the political leadership act with unanimity on all major issues?
[ترجمه گوگل]آیا رهبری سیاسی در همه مسائل اساسی با اتفاق نظر عمل می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا رهبری سیاسی به اتفاق آرا در همه مسائل مهم عمل می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Similarly radicals overstate the degree of unanimity among the medical profession, which is in fact riven with dissension and competing ideologies.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، رادیکال‌ها در مورد میزان اتفاق نظر در میان حرفه‌های پزشکی، که در واقع با اختلاف نظر و ایدئولوژی‌های رقیب همراه است، اغراق می‌کنند
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، تندروها دارای میزان اتفاق آرا در حرفه پزشکی هستند که در واقع به اختلاف عقاید و ایدئولوژی های رقابتی تقسیم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the technical literature, virtual unanimity reigns: most of the variation among individual IQs is due to variation in genes.
[ترجمه گوگل]در ادبیات فنی، وحدت مجازی حاکم است: بیشتر تغییرات بین ضریب هوشی فردی به دلیل تنوع در ژن ها است
[ترجمه ترگمان]در ادبیات فنی، اتفاق نظر مجازی وجود دارد: بسیاری از تنوع بین IQs فردی به دلیل تغییر در ژن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The rule of unanimity on most decisions was upheld.
[ترجمه گوگل]قاعده اتفاق نظر در اکثر تصمیمات رعایت شد
[ترجمه ترگمان]حکم اتفاق آرا در اکثر تصمیمات تایید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Coordinators' unanimity about attitude change in their schools is significant for two reasons.
[ترجمه گوگل]اتفاق نظر هماهنگ کنندگان در مورد تغییر نگرش در مدارسشان به دو دلیل قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]Coordinators اتفاق آرا در مورد تغییر نگرش در مدارس به دو دلیل مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However, the effect of requiring unanimity means in practice that any one constituent body has a right of veto.
[ترجمه گوگل]با این حال، اثر الزام به اتفاق آرا در عمل به این معنی است که هر یک از اعضای تشکیل دهنده حق وتو دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، اثر نیاز به اتفاق آرا به این معنی است که هر فرد تشکیل دهنده حق وتو دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This unanimity encouraged local leaders to abstain from political initiatives and to concentrate on local and day-to-day issues.
[ترجمه گوگل]این اتفاق نظر رهبران محلی را تشویق کرد تا از ابتکارات سیاسی خودداری کنند و بر مسائل محلی و روزمره تمرکز کنند
[ترجمه ترگمان]این اتفاق آرا رهبران محلی را تشویق کرد تا از ابتکارات سیاسی خودداری کنند و بر مسائل محلی و روزمره تمرکز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. First, the decision would require unanimity, not so much for legal but for political purposes.
[ترجمه گوگل]اولاً، این تصمیم نه برای مقاصد حقوقی بلکه برای اهداف سیاسی، به اتفاق آرا نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، این تصمیم مستلزم اتفاق آرا نیست، نه برای اهداف قانونی بلکه برای اهداف سیاسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Employment policies based on that kind of scientific unanimity can be implemented with confidence.
[ترجمه گوگل]سیاست های استخدامی مبتنی بر آن نوع وحدت علمی را می توان با اطمینان اجرا کرد
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یکدلی (اسم)
empathy, unanimity

هم رایی (اسم)
unanimity

اتفاق آرا هم اوازی (اسم)
unanimity

انگلیسی به انگلیسی

• complete agreement, complete accord
when there is unanimity among a group of people, they all agree about something.

پیشنهاد کاربران

unanimity ( n ) ( yunəˈnɪmət̮i ) =complete agreement about sth among a group of people, e. g. There is no unanimity of opinion among the medical profession on this subject.
unanimity
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : unanimity
صفت ( adjective ) : unanimous
قید ( adverb ) : unanimously
unanimity ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: اتفاق آرا
تعریف: وحدت نظر مبتنی بر رأی‏گیری بر سر موضوعی خاص
اتفاق نظر
اجماع، وفاق، هم آهنگی، هم نوایی، متفق القولی، متحد القولی، هم صدایی، هم آوازی، هم داستانی، هم اندیشی
( قاعده ) اتفاق آراء
مقایسه کنید با قاعده اکثریت آراء یا
Majority Rule

بپرس