undergone

پیشنهاد کاربران

پشت سر گذاشته اند، طی کرده اند
تغییرات
تحت چیزی بودی ، مثل تحت برنامه توانبخشی بودن
دستخوش
متحمل شدن
زیر بار . . . . . . . . . بودن
In his adolescent years, the candidate claimed , he had undergone many hardship
دستخوش . . . شدن
Has undergone sth
چیزی را پشت سر گذاشته است
دچار
متحمل شدن
She has reportedly undergone the surgeries to mimic Angelina گزارش شده که او تحت عمل جراحی هایی قرار گرفته است تا بدل آنجلینا شود

بپرس