unchanged

/ənˈt͡ʃeɪndʒd//ʌnˈt͡ʃeɪndʒd/

معنی: عوض نشده
معانی دیگر: عو­ نشده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of changed.
مشابه: same

جمله های نمونه

1. Train fares are likely to remain unchanged.
[ترجمه گوگل]نرخ کرایه قطار احتمالا بدون تغییر باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]کرایه های قطار احتمالا بدون تغییر باقی می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But fundamentally the situation remained unchanged.
[ترجمه گوگل]اما اساساً وضعیت بدون تغییر باقی ماند
[ترجمه ترگمان]اما اساسا وضعیت بدون تغییر باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The school appeared essentially unchanged since my day.
[ترجمه گوگل]مدرسه اساساً از زمان من بدون تغییر ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]این مدرسه از روز من اساسا تغییر نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The area has remained virtually unchanged in fifty years.
[ترجمه گوگل]این منطقه در پنجاه سال تقریباً بدون تغییر باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]این منطقه در مدت پنجاه سال بدون تغییر باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For many years prices have remained virtually unchanged.
[ترجمه گوگل]برای چندین سال قیمت ها تقریباً بدون تغییر باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از سال ها، قیمت تقریبا بدون تغییر باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They will play an unchanged team in Saturday's game.
[ترجمه گوگل]آنها در بازی روز شنبه با تیمی بدون تغییر بازی خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها در بازی روز شنبه یک تیم بدون تغییر بازی خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On the surface, he appeared unchanged.
[ترجمه گوگل]در ظاهر، او بدون تغییر ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]در سطح، او بدون تغییر ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was the only one of us unchanged by events.
[ترجمه گوگل]او تنها یکی از ما بود که با حوادث تغییر نکرده بود
[ترجمه ترگمان]او تنها کسی بود که با حوادث تغییر نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Apart from the hair, he looked extraordinarily unchanged.
[ترجمه گوگل]به غیر از مو، او به طرز خارق العاده ای بدون تغییر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]به جز موی سرش به طور عجیبی تغییر نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In Paris and Milan, the dollar opened almost unchanged.
[ترجمه گوگل]در پاریس و میلان، دلار تقریباً بدون تغییر باز شد
[ترجمه ترگمان]در پاریس و میلان، دلار تقریبا بدون تغییر باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The 100 Share Index remained unchanged at 529
[ترجمه گوگل]شاخص 100 سهم بدون تغییر در 529 باقی ماند
[ترجمه ترگمان]شاخص سهام ۱۰۰ سهم در سال ۵۲۹ بدون تغییر باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It has remained virtually unchanged since time immemorial.
[ترجمه گوگل]از زمان های بسیار قدیم تقریباً بدون تغییر باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]آن از زمان های بسیار دور تقریبا بدون تغییر باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yesterday the pound was quoted at $ 828 unchanged from Monday.
[ترجمه گوگل]دیروز پوند بدون تغییر نسبت به دوشنبه 828 دلار اعلام شد
[ترجمه ترگمان]دیروز آن پوند در ۸۲۸ دلار از دوشنبه به نقل از آن رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Retail prices of staple foods remain unchanged.
[ترجمه گوگل]قیمت خرده فروشی مواد غذایی اصلی بدون تغییر باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]قیمت خرده فروشی مواد غذایی اصلی بدون تغییر باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The diet should be maintained unchanged for about a year.
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی باید بدون تغییر برای حدود یک سال حفظ شود
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی باید برای حدود یک سال بدون تغییر باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عوض نشده (صفت)
unchanged

انگلیسی به انگلیسی

• without change, which has not been changed, unaltered
something that is unchanged has stayed the same during a period of time.

پیشنهاد کاربران

بپرس