unheeded

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of heeded.

جمله های نمونه

1. The advice of experts went unheeded.
[ترجمه گوگل]توصیه کارشناسان مورد توجه قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]به نظر کارشناسان، نصایح دیگران نادیده گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But these letters had thus far gone unheeded.
[ترجمه گوگل]اما این نامه ها تا کنون مورد توجه قرار نگرفته بودند
[ترجمه ترگمان]اما این نامه ها، بی آن که توجه کسی را به خود جلب کند، از دست رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The box and her mantle fell unheeded to the floor.
[ترجمه گوگل]جعبه و مانتوش بدون توجه روی زمین افتادند
[ترجمه ترگمان]جعبه و شنل او بی آن که به زمین نیفتد به زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A New Year appeal by the Premier went unheeded.
[ترجمه گوگل]درخواست نخست وزیر برای سال نو مورد توجه قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]یک درخواست سال نو از سوی نخست وزیر نادیده گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Riding along with them, unnoticed by them, unheeded, a black clothed skeleton kept time with them.
[ترجمه گوگل]سوار با آنها، بدون توجه آنها، بدون توجه، اسکلت لباس سیاه و سفید با آنها نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]با این همه، بدون توجه به آن ها، بدون توجه به آن ها، یک اسکلت سیاه رنگ با آن ها حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As her tears continued to fall unheeded to mingle with the rain, her mouth twisted bitterly.
[ترجمه گوگل]همانطور که اشک هایش همچنان بی توجه به باران می ریختند، دهانش به شدت پیچید
[ترجمه ترگمان]همچنان که اشک هایش همچنان با باران مخلوط می شد، دهانش به تلخی پیچ وتاب می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Far below, unheeded and unheeding, something else was entering this little handful of valleys.
[ترجمه گوگل]خیلی پایین تر، بی توجه و بی توجه، چیز دیگری وارد این مشت کوچک دره می شد
[ترجمه ترگمان]در آن پایین، بی آن که توجه و توجه همچنان ادامه داشته باشد، چیزی دیگر وارد این مشت دره های کوچک می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Such public health pronouncements often go unheeded, however.
[ترجمه گوگل]با این حال، چنین اظهارات بهداشت عمومی اغلب مورد توجه قرار نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، چنین اعلامیه های سلامت عمومی اغلب نادیده گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her warnings went unheeded .
[ترجمه گوگل]هشدارهای او مورد توجه قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]اخطارهای او نادیده گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His advice went unheeded by the jubilant Khatami supporters who went into the streets to celebrate after the election last week.
[ترجمه گوگل]توصیه او مورد توجه طرفداران شادی خاتمی قرار نگرفت که هفته گذشته پس از انتخابات برای جشن گرفتن به خیابان ها رفتند
[ترجمه ترگمان]توصیه های او توسط حامیان خاتمی که به خیابان ها ریختند تا پس از انتخابات هفته گذشته جشن بگیرند، نادیده گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Comments from the crowd went unheeded.
[ترجمه گوگل]نظرات جمعیت مورد توجه قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]بدون توجه به جمعیت، نظرات مردم نادیده گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her warning went unheeded .
[ترجمه گوگل]هشدار او مورد توجه قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]این هشدار، بی آن که توجه او را به خود جلب کند، ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But unheeded fell this mild rebuke on the Captain.
[ترجمه گوگل]اما بی توجه این توبیخ ملایم بر سر کاپیتان افتاد
[ترجمه ترگمان]اما ناخدا اعتنایی به ناخدا نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their appeal for help went unheeded.
[ترجمه گوگل]درخواست کمک آنها مورد توجه قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]درخواست آن ها برای کمک، نادیده گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Such jawboning has gone unheeded, with the dollar under 90 yen, losing more than 10 yen from a high this year.
[ترجمه گوگل]چنین فک‌هایی بی‌توجه بوده و دلار کمتر از 90 ین بوده و بیش از 10 ین از بالاترین سطح خود در سال جاری از دست داده است
[ترجمه ترگمان]چنین jawboning بدون توجه به دلار زیر ۹۰ ین و از دست دادن بیش از ۱۰ ین از بلندی در سال جاری، نادیده گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not receiving attention
if something goes unheeded, it is ignored.

پیشنهاد کاربران

نادیده گرفته شده
١. نشنیده، نشنیده گرفته شده، مورد بی اعتنایی قرار گرفته، جدی گرفته نشده.
٢. اجابت نشده، بی پاسخ مانده.

بپرس