unhesitatingly


بی درنگ، بی تامل

جمله های نمونه

1. I would unhesitatingly choose the latter option.
[ترجمه گوگل]من بدون تردید گزینه دوم را انتخاب می کنم
[ترجمه ترگمان]من بدون تردید گزینه دوم را انتخاب می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. 'Yes!' she said unhesitatingly.
[ترجمه گوگل]'آره!' او بدون تردید گفت
[ترجمه ترگمان]آ ره! او با تردید گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Lily put them, unhesitatingly, in the waste paper bin.
[ترجمه گوگل]لیلی آنها را بدون تردید در سطل کاغذ باطله گذاشت
[ترجمه ترگمان]لی لی آن ها را در سطل کاغذ باطله گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stably and unhesitatingly, with great confidence, we are going forward.
[ترجمه گوگل]با ثبات و بدون تردید و با اعتماد به نفس زیاد به جلو می رویم
[ترجمه ترگمان]بدون تردید و تردید، با اطمینان کامل، به پیش می رویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When is your life and all the responsibility unhesitatingly situation, you begin to perfect.
[ترجمه گوگل]زمانی که زندگی شما و همه مسئولیت ها بدون تردید وضعیت شما باشد، شروع به کامل شدن می کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که زندگی شما و تمام مسئولیت ها و شرایط بدون تردید شروع می شود، شما شروع به کامل شدن می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So is there any taboo she wouldn't touch? Unhesitatingly she replies, "Politics. "
[ترجمه گوگل]پس آیا تابویی وجود دارد که او به آن دست نزند؟ او بدون تردید پاسخ می دهد: "سیاست "
[ترجمه ترگمان]پس هیچ ممنوعیتی وجود ندارد که او به آن دست نزند؟ جواب می دهد: \" سیاست \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He unhesitatingly ranks them as varieties.
[ترجمه گوگل]او بدون تردید آنها را به عنوان انواع رتبه بندی می کند
[ترجمه ترگمان]او بدون تردید آن ها را به عنوان انواع مختلف رتبه بندی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He unhesitatingly when the leaders called them graduates to work in Tibet.
[ترجمه گوگل]او بدون تردید وقتی رهبران آنها را فارغ التحصیل برای کار در تبت می خواندند
[ترجمه ترگمان]او بدون تردید زمانی که رهبران آن ها را فارغ التحصیلان برای کار در تبت نامیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "Thirty-four," Johnny answered unhesitatingly.
[ترجمه گوگل]جانی بدون تردید پاسخ داد: سی و چهار
[ترجمه ترگمان]\"جانی\" با تردید پاسخ داد: \"سی و چهار،\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She said yes unhesitatingly.
[ترجمه گوگل]او بدون تردید گفت بله
[ترجمه ترگمان]او با تردید گفت: آره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many of them placed their cross opposite her name unhesitatingly, and with a firm hand, for an entire decade.
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها برای یک دهه تمام صلیب خود را در مقابل نام او قرار دادند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها، با یک دست محکم، صلیب خود را با یک دست محکم، برای یک دهه، قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mr. Smith, it is our principle to sell our cotton waste on shipping weight, and al our buyers abroad have unhesitatingly accepted our terms.
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت، این اصل ماست که ضایعات پنبه خود را به وزن حمل و نقل بفروشیم، و همه خریداران ما در خارج از کشور بدون تردید شرایط ما را پذیرفته اند
[ترجمه ترگمان]آقای اسمیت، این اصل ما است که مواد زائد cotton را در وزن حمل و نقل بفروشیم و buyers خارج از کشور بدون تردید شرایط ما را پذیرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you suddenly realize you don't like yourself any more at one day, you can try to act as unconventionality, or change your environment unhesitatingly.
[ترجمه گوگل]اگر ناگهان متوجه شدید که در یک روز دیگر خود را دوست ندارید، می توانید سعی کنید غیر متعارف عمل کنید یا بدون تردید محیط خود را تغییر دهید
[ترجمه ترگمان]اگر ناگهان متوجه شدید که بیشتر از یک روز خود را دوست ندارید، می توانید سعی کنید به عنوان unconventionality عمل کنید، یا بدون تردید محیط خود را تغییر دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wherever the state power of New Democracy extends, it must firmly and unhesitatingly protect them.
[ترجمه گوگل]هر جا که قدرت دولتی دموکراسی نو گسترش یابد، باید قاطعانه و بدون تردید از آنها محافظت کند
[ترجمه ترگمان]هر کجا که قدرت دولت دموکراسی جدید گسترش یابد، باید محکم و بدون تردید از آن ها محافظت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• without hesitation

پیشنهاد کاربران

بپرس