urge on


ترغیب کردن، سرغیرت آوردن

جمله های نمونه

1. Urged on by the PM the police tried to end the strike.
[ترجمه فانکو آدینات] سانکو چنان خسته و کوفته به ارباب خود پیوست که حتی یارای پاشنه زدن به پهلوی خرش را هم نداشت. . Sancho reached his master so limp and faint that he could not urge on his beast
|
[ترجمه گوگل]با اصرار نخست وزیر، پلیس تلاش کرد تا به اعتصاب پایان دهد
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر پلیس سعی کرد به اعتصاب پایان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Visitors remember a lean, cheerful figure on horseback urging on his men.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان چهره‌ای لاغر و شاد روی اسب را به یاد می‌آورند که از مردانش اصرار می‌کرد
[ترجمه ترگمان]ملاقات کننده به یاد می آورد که سوار بر اسب چه بر اسب خود اصرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Urged on by the crowd, the Italian team scored two more goals.
[ترجمه گوگل]با اصرار تماشاگران، تیم ایتالیا دو گل دیگر به ثمر رساند
[ترجمه ترگمان]تیم ایتالیایی با تشویق جمعیت دو گل دیگر به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The government urged on industry the importance of low pay settlements.
[ترجمه گوگل]دولت بر صنعت اهميت تسويه حقوق كمتر اصرار كرد
[ترجمه ترگمان]دولت بر روی صنعت بر اهمیت of پرداخت کم تاکید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Urged on by his colleagues, he stood for election.
[ترجمه گوگل]او با اصرار همکارانش در انتخابات شرکت کرد
[ترجمه ترگمان]با تشویق همکارانش برای انتخابات ایستادگی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They were like schoolboys urging on a fight.
[ترجمه گوگل]آنها مثل بچه های مدرسه ای بودند که به دعوا اصرار می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها مانند شاگردان مدرسه ای بودند که در جنگ اصرار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Route finding can also be difficult so caution is urged on first acquaintance.
[ترجمه گوگل]یافتن مسیر نیز ممکن است دشوار باشد، بنابراین در اولین آشنایی احتیاط لازم است
[ترجمه ترگمان]همچنین پیدا کردن مسیر یافتن مسیر نیز می تواند بسیار دشوار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So there's an understandable urge on the part of researchers to find new measures that will better predict who is at risk.
[ترجمه گوگل]بنابراین، یک اصرار قابل درک از سوی محققان برای یافتن معیارهای جدیدی وجود دارد که بهتر پیش بینی کند چه کسی در معرض خطر است
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک نیاز قابل فهم برای بخشی از محققان برای یافتن اندازه های جدید وجود دارد که پیش بینی می کند چه کسی در خطر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But we know yesterday's laurel is only the urge on today's striving and the ideal in the future is just the permanent and unchangeable pursuit in the heart.
[ترجمه گوگل]اما ما می دانیم که لور دیروز تنها انگیزه تلاش امروز است و ایده آل در آینده فقط دنبال کردن دائمی و تغییر ناپذیر در قلب است
[ترجمه ترگمان]اما می دانیم که برگ غار دیروز تنها نیاز به تلاش امروز است و ایده آل در آینده تنها پی گیری دائمی و همیشگی در قلب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To impel as if with a spur; urge on.
[ترجمه گوگل]به گونه ای که با یک خار رانده می شود اصرار بر
[ترجمه ترگمان]چنان که گویی می خواهد با یک مهمیز به آن نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The biggest trick for the Obama team, though, will be to resist Americans' natural urge on the home front to turn inward at a time like this, becoming more protectionist and isolationist.
[ترجمه گوگل]با این حال، بزرگ‌ترین ترفند برای تیم اوباما، مقاومت در برابر میل طبیعی آمریکایی‌ها در جبهه داخلی برای چرخش به درون در چنین زمانی و تبدیل شدن به محافظه‌کاری و انزواگرای بیشتر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، بزرگ ترین ترفند برای تیم اوباما این است که در مقابل فشار طبیعی آمریکایی ها در جبهه داخلی برای تبدیل شدن به یک زمان به سمت داخل و در عین حال more و isolationist، مقاومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That in turn is related to halloo, a cry to urge on hunting dogs.
[ترجمه گوگل]که به نوبه خود به هالو مربوط می شود، فریادی برای اصرار بر سگ های شکار
[ترجمه ترگمان]این به نوبه خود به طرزی سیال و یک فریاد برای ترغیب سگ های شکاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

ترغیب کردن کسی/چیزی به انجام کاری
برانگیخته شدن.
Urged on by the smell of smoke. با بوی دود برانگیخته شده بود .
give hope to, encourage
دلگرم کردن، انگیزاندن، شوردادن
تشویق کردن

بپرس