unborn

/ˈənˈbɔːrn//ˌʌnˈbɔːn/

معنی: غیر مولد، هنوز زاده نشده، نزاده، هنوز ظاهر نشده
معانی دیگر: متولد نشده، نازاده، هنوز در شکم مادر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not yet or never born.

- an unborn fetus
[ترجمه گوگل] یک جنین متولد نشده
[ترجمه ترگمان] یه جنین متولد نشده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not yet existing or appearing; future.

جمله های نمونه

1. an unborn child
بچه ای که هنوز متولد نشده،جنین

2. my message to the generations yet unborn
پیام من به نسل هایی که هنوز زاده نشده اند

3. he found it expedient to sacrifice the unborn child to save the mother
ناگزیر شد برای نجات مادر کودک زاده نشده ی او را فدا کند.

4. Better be unborn than untaught, for ignorance is the root of misfortune.
[ترجمه گوگل]بهتر است متولد نشده باشی تا ناآموخته، زیرا جهل ریشه بدبختی است
[ترجمه ترگمان]بهتر از تعلیم و تربیت، چون نادانی، ریشه بدبختی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They believed the unborn child was a gift from God.
[ترجمه گوگل]آنها معتقد بودند که کودک متولد نشده هدیه ای از طرف خداوند است
[ترجمه ترگمان]آن ها معتقد بودند که فرزند متولد نشده هدیه ای از جانب خدا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Using a scanner, we can look at the unborn foetus.
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک اسکنر می توانیم جنین متولد نشده را مشاهده کنیم
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک اسکنر، ما می توانیم به جنین متولد نشده نگاه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Every unborn child has a right to life.
[ترجمه گوگل]هر کودک متولد نشده حق زندگی دارد
[ترجمه ترگمان]هر کودک متولد نشده حق زندگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Maternal smoking can damage the unborn child.
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن مادر می تواند به جنین آسیب برساند
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن مادر می تواند به کودک متولد نشده آسیب برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The doctor tried to save her and her unborn child.
[ترجمه گوگل]دکتر سعی کرد او و فرزند متولد نشده اش را نجات دهد
[ترجمه ترگمان]دکتر سعی کرد اون و بچه unborn رو نجات بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many factors can lead to growth retardation in unborn babies.
[ترجمه گوگل]عوامل زیادی می توانند منجر به تاخیر در رشد در نوزادان متولد نشده شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از عوامل می توانند به عقب ماندگی رشد در کودکان متولد نشده منجر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But Zeus rescued her unborn child, sewed it up in his own thigh, and brought it forth afterwards.
[ترجمه گوگل]اما زئوس فرزند متولد نشده اش را نجات داد، آن را در ران خود دوخت و پس از آن به دنیا آورد
[ترجمه ترگمان]اما زئوس فرزند متولد نشده او را نجات داد و آن را به ران خودش دوخت و بعدا آن را بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Another use is to produce pictures of an unborn baby by reflecting ultrasonic waves off its body.
[ترجمه گوگل]کاربرد دیگر این است که با انعکاس امواج اولتراسونیک از بدن نوزاد، تصاویری از نوزاد متولد نشده تهیه کنید
[ترجمه ترگمان]کاربرد دیگر تولید تصاویر نوزاد متولد نشده با انعکاس امواج اولتراسونیک در بدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Strokes can even occur in unborn babies and small children.
[ترجمه گوگل]سکته مغزی حتی ممکن است در نوزادان متولد نشده و کودکان کوچک رخ دهد
[ترجمه ترگمان]Strokes حتی می توانند در کودکان متولد نشده و کودکان کوچک دیده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Damage An unborn child lacks the status to be the subject of a legal duty.
[ترجمه گوگل]خسارت کودک متولد نشده فاقد وضعیت موضوع تکلیف قانونی است
[ترجمه ترگمان]خسارت یک کودک متولد نشده فاقد وضعیت یک وظیفه قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. During pregnancy her unborn child strips her of nourishment for its own metabolic needs, so she becomes still weaker.
[ترجمه گوگل]در دوران بارداری فرزند متولد نشده او برای نیازهای متابولیک خود او را از تغذیه محروم می کند، بنابراین او همچنان ضعیف تر می شود
[ترجمه ترگمان]در دوران بارداری، بچه متولد نشده، او را به خاطر نیازهای metabolic، تغذیه می کند، بنابراین او هنوز ضعیف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر مولد (صفت)
non-productive, unborn

هنوز زاده نشده (صفت)
unborn

نزاده (صفت)
unborn

هنوز ظاهر نشده (صفت)
unborn

انگلیسی به انگلیسی

• not yet born, prenatal; existing without a beginning
an unborn child has not yet been born and is still inside its mother's womb.

پیشنهاد کاربران

بپرس