uncrowned

/ˌʌnˈkraʊnd//ˌʌnˈkraʊnd/

تاجگذاری نکرده یا نشده، (پادشاه) غیر رسمی

جمله های نمونه

1. He became the uncrowned king of the East End, scoring 28 goals in his first season.
[ترجمه گوگل]او با به ثمر رساندن 28 گل در اولین فصل حضورش به پادشاه بی تاج و تخت ایست اند تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]او اولین پادشاه شرق آسیا شد و ۲۸ گل در اولین فصل خود به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He would be uncrowned king . . . a hero . . . an idol.
[ترجمه گوگل]او پادشاه بی تاج و تخت خواهد شد یک قهرمان یک بت
[ترجمه ترگمان] اون مثل یه قهرمان می مونه … یه قهرمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Here, a sense of uncrowned discovery still awaits.
[ترجمه گوگل]در اینجا، یک حس کشف بدون تاج هنوز در انتظار است
[ترجمه ترگمان]در اینجا، یک حس اکتشاف uncrowned هنوز منتظر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You are the uncrowned king! You are a real hero!
[ترجمه Saged] شما پادشاه / ملکه به رسمیت شناخته نشده ای هستی ؛ شما یک قهرمان واقعی هستی
|
[ترجمه گوگل]تو شاه بی تاج و تخت هستی! شما یک قهرمان واقعی هستید!
[ترجمه ترگمان]شما پادشاه uncrowned هستید! تو یه قهرمان واقعی هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Not entirely due to those uncrowned journey.
[ترجمه گوگل]نه کاملاً به خاطر آن سفرهای بی تاج
[ترجمه ترگمان]به هیچ وجه به خاطر سفر uncrowned نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I could be a king, uncrowned. . .
[ترجمه گوگل]من می توانستم یک پادشاه باشم، بی تاج و تخت
[ترجمه ترگمان] من می تونم یه پادشاه باشم، uncrowned
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was the uncrowned king of Germany car racing.
[ترجمه گوگل]او پادشاه بی تاج مسابقات اتومبیلرانی آلمان بود
[ترجمه ترگمان]او پادشاه uncrowned بود که در مسابقات رانندگی آلمان شرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Michael Jordan was the uncrowned king of basketball.
[ترجمه گوگل]مایکل جردن پادشاه بی تاج بسکتبال بود
[ترجمه ترگمان](مایکل جردن)اولین پادشاه بسکتبال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He remained an uncrowned king.
[ترجمه گوگل]او پادشاهی بدون تاج باقی ماند
[ترجمه ترگمان]اون یه پادشاه uncrowned بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A malign child of the Cold War who had once been the uncrowned underworld king of Berlin.
[ترجمه گوگل]کودکی بدجنس در دوران جنگ سرد که زمانی پادشاه جهان اموات برلین بوده است
[ترجمه ترگمان]بچه بدی از جنگ سرد که زمانی پادشاه دنیای زیرزمینی برلین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This time, there was no question of nominal suzerainty: El Cid was virtually King of Valencia, though uncrowned.
[ترجمه گوگل]این بار، بحثی از حاکمیت اسمی وجود نداشت: ال سید عملاً پادشاه والنسیا بود، هرچند تاج نداشت
[ترجمه ترگمان]این بار، هیچ شکی در حق مالکیت اسمی وجود نداشت: سید سید در واقع پادشاه والنسیا بود، هر چند که uncrowned بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With so many talented players in the squad, Netherlands are dubbed as the uncrowned king.
[ترجمه گوگل]با بازیکنان با استعداد زیادی در تیم، هلند به عنوان پادشاه بدون تاج و تخت لقب گرفته است
[ترجمه ترگمان]با بسیاری از بازیکنان با استعداد در تیم، هلند به عنوان پادشاه uncrowned شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A these words daily seven time frequency appears in my mouth, becomes this month the pet phrase uncrowned king.
[ترجمه گوگل]این کلمات هر روز هفت بار در دهان من ظاهر می شود، این ماه می شود عبارت حیوان خانگی بی تاج پادشاه
[ترجمه ترگمان]این کلمات هر روز به طور روزانه هفت بار در دهانم ظاهر می شوند، که این ماه عبارت حیوان خانگی پادشاه uncrowned می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is the old iron, an ordinary worker, one in the plant has the uncrowned godfather of workers.
[ترجمه گوگل]او همان آهن قدیمی است، یک کارگر معمولی، یکی در کارخانه پدرخوانده بی تاج کارگران را دارد
[ترجمه ترگمان]او همان آهن قدیمی است، یک کارگر معمولی، یکی در این کارخانه پدرخوانده uncrowned کارگران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not crowned, not yet having become ruler; having a status or power without a fitting title

پیشنهاد کاربران

بپرس