under the table


(عامیانه) 1- زیر جلی، محرمانه، مخفیانه، (مثلا رشوه) از زیر میز داده شده 2- مست لایعقل، (از مستی) افتاده به زیر میز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of a transaction, done secretly and usu. illegally; under-the-counter.
متضاد: aboveboard

جمله های نمونه

1. Put a book under the table to keep it stable.
[ترجمه گوگل]یک کتاب زیر میز بگذارید تا ثابت بماند
[ترجمه ترگمان]یک کتاب در زیر میز بگذارید تا ثابت بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The child remained under the table in a temper until his father came home.
[ترجمه گوگل]بچه با خوی زیر میز ماند تا اینکه پدرش به خانه آمد
[ترجمه ترگمان]کودک تا زمانی که پدرش به خانه بازگشت، زیر میز ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The coin rolled under the table.
[ترجمه زازا] سکه قل خورد رفت زیر میز
|
[ترجمه گوگل]سکه زیر میز غلتید
[ترجمه ترگمان]سکه زیر میز چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The cat was under the table.
[ترجمه گوگل]گربه زیر میز بود
[ترجمه ترگمان]گربه زیر میز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He dropped down onto the floor and hid under the table.
[ترجمه گوگل]روی زمین افتاد و زیر میز پنهان شد
[ترجمه ترگمان]او روی زمین افتاد و زیر میز قایم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There's something under the table.
[ترجمه گوگل]یه چیزی زیر میز هست
[ترجمه ترگمان]زیر میز چیزی هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They bent double crouching under the table.
[ترجمه گوگل]زیر میز خم شده بودند
[ترجمه ترگمان]خم شدند و زیر میز خم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Payments were made under the table to local officials.
[ترجمه گوگل]پرداخت ها زیر میز به مقامات محلی انجام شد
[ترجمه ترگمان]پرداخت ها در زیر این میزگرد به مقامات محلی صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their hands met under the table.
[ترجمه گوگل]دستانشان زیر میز به هم رسید
[ترجمه ترگمان]دست هایشان را زیر میز دیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The dog cowered under the table.
[ترجمه گوگل]سگ زیر میز خم شد
[ترجمه ترگمان]سگ زیر میز کز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They gazed at each other, their legs entwined under the table.
[ترجمه گوگل]آنها به یکدیگر خیره شدند و پاهایشان را زیر میز در هم پیچیده بودند
[ترجمه ترگمان]هر دو به یکدیگر چشم دوخته بودند و پاهایشان را در زیر میز پیچیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The potato rolled under the table.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی زیر میز غلتید
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی زیر میز غلتید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They offered me 500 pounds under the table if I would vote against the government's plans.
[ترجمه گوگل]آنها به من 500 پوند زیر میز پیشنهاد دادند که اگر به برنامه های دولت رای منفی بدهم
[ترجمه ترگمان]اگر علیه برنامه های دولت رای بدهم، آن ها ۵۰۰ پوند به من پیشنهاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She kicked Anne under the table to shut her up.
[ترجمه گوگل]آن را زیر میز لگد زد تا دهنش را ببندد
[ترجمه ترگمان]آن را زیر میز کوبید تا او را خفه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• beneath the table, in an unofficial manner, illegally

پیشنهاد کاربران

paying under the table
ینی برای اینکه از مالیات فرار کنی حقوق کارکنانتو بدون ثبت در دفاترت پرداخت کنی
without reporting something to the government, especially
when paying someone illegally
* We can save a lot of money if we pay for the home renovation under the table.
مراجعه به:
under the counter
یە اصطلاحییه کە می گە:" خشکی حساب کنیم" فکر کنم بە همون "زیر میزی" بخورە.
Informal
very drunk
مستِ مست
مستِ خمار

بپرس