underdone

/ˌʌndəˈdʌn//ˌʌndəˈdʌn/

(به ویژه گوشت) نیم خام، نیم پز، کم پخته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: inadequately cooked, as meat.
متضاد: done

جمله های نمونه

1. the meat is underdone
گوشت (هنوز) خوب پخته نشده است

2. These potatoes are underdone - I'll put them back in the oven.
[ترجمه گوگل]این سیب زمینی ها کم پخته شده اند - دوباره آنها را در فر قرار می دهم
[ترجمه ترگمان]این سیب زمینی ها are - برشون میگردونم تو فر -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The pastry crust was always underdone.
[ترجمه گوگل]پوسته شیرینی همیشه کم پخته می شد
[ترجمه ترگمان]شیرینی شکلاتی همیشه underdone بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The beef was underdone and quite uneatable.
[ترجمه گوگل]گوشت گاو کم پخته بود و کاملا غیرقابل خوردن بود
[ترجمه ترگمان]گوشت گاو وحشی و quite بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The second batch of bread came out underdone.
[ترجمه گوگل]دسته دوم نان کم کار بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]دومین نوع نان از underdone بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So he bought ten gritty, underdone fried rolls stuffed with thick cabbage leaves.
[ترجمه گوگل]بنابراین او ده عدد رول سرخ‌شده و کم‌پشت پر شده با برگ‌های کلم ضخیم خرید
[ترجمه ترگمان]این بود که ده دانه شنی خرید و چند تکه از برگه ای درشت کلم را که پر از برگه ای کلم بود، خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. People from England like eating underdone beefsteak with confiture.
[ترجمه گوگل]مردم انگلستان دوست دارند استیک گوشت گاو کم پخته شده را با مزه بخورند
[ترجمه ترگمان]افرادی از انگلیس مثل خوردن beefsteak underdone با confiture
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A: Do you want the eggs overcooked or underdone?
[ترجمه گوگل]پاسخ: آیا می خواهید تخم مرغ ها بیش از حد پخته شوند یا کم پخته شوند؟
[ترجمه ترگمان]الف: آیا شما تخم مرغ پخته و بزرگ و بزرگ می خواهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She served us underdone bacon and burnt biscuits.
[ترجمه گوگل]او برای ما بیکن و بیسکویت سوخته سرو کرد
[ترجمه ترگمان]او برای ما گوشت خوک و نان سوخته می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The rice is partly underdone.
[ترجمه گوگل]برنج تا حدودی کم پخته شده است
[ترجمه ترگمان] برنج تا حدودی underdone
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The beefsteak is underdone!
[ترجمه گوگل]بیفت استیک کم مصرف است!
[ترجمه ترگمان]! گوشت گاو - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I like my beef underdone.
[ترجمه گوگل]من گوشت گاوم را کم مصرف دوست دارم
[ترجمه ترگمان] من گوشت گاو underdone رو دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some people like beef underdone.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد گوشت گاو کم مصرف را دوست دارند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم مثل گاو underdone هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you were to eat one right away, it would be doughy and underdone.
[ترجمه گوگل]اگر بخواهید فوراً یکی را بخورید، خمیر و کم پخته می شود
[ترجمه ترگمان]اگر قرار بود یکی از آن ها را بخوری، خیلی بد و خمیر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• half-cooked, not cooked enough; not completely done
if food is underdone, it has been cooked for less time than usual.

پیشنهاد کاربران

بپرس