undernourish


کم خوراک دادن، دچار سو تغذیه کردن یا شدن، گرسنگی دادن، گرسنگی خوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: undernourishes, undernourishing, undernourished
مشتقات: undernourishment (n.)
• : تعریف: to give insufficient food or sustenance to.

- The prisoners were deliberately undernourished.
[ترجمه گوگل] زندانیان عمدا دچار سوءتغذیه بودند
[ترجمه ترگمان] زندانی ها عمد تا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She was undernourished, an observation that prompted yet another unasked question.
[ترجمه گوگل]او دچار سوءتغذیه بود، مشاهده‌ای که باعث شد یک سوال مطرح نشده دیگر مطرح شود
[ترجمه ترگمان]او دچار سو تغذیه بود، یک مشاهده که هنوز یک سوال پرسیده نشده دیگری را برمی انگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Many of the children are undernourished and suffering from serious diseases.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کودکان دچار سوء تغذیه هستند و از بیماری های جدی رنج می برند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کودکان دچار سو تغذیه هستند و از بیماری های جدی رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. One morning we came upon an abandoned undernourished puppy on the porch.
[ترجمه گوگل]یک روز صبح با یک توله سگ رها شده که دچار سوء تغذیه بود در ایوان روبرو شدیم
[ترجمه ترگمان]یک روز صبح ما به یک توله سگ متروک در ایوان رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. During that initial visit, the team found undernourished children whose slumped posture made it difficult for them to eat.
[ترجمه گوگل]در طی آن بازدید اولیه، تیم کودکانی را یافتند که دچار سوءتغذیه بودند و وضعیت خوابیده آنها غذا خوردن را برای آنها دشوار می کرد
[ترجمه ترگمان]در طی این دیدار اولیه، تیم دچار سو تغذیه کودکان دچار سو تغذیه شد که وضعیت slumped برای آن ها دشوار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A fifth of the world's population is undernourished.
[ترجمه گوگل]یک پنجم جمعیت جهان دچار سوء تغذیه هستند
[ترجمه ترگمان]یک پنجم جمعیت جهان دچار سو تغذیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Yes, the glossy magazines should avoid using images of clearly under-nourished models or promoting the heroin-chic look.
[ترجمه گوگل]بله، مجلات براق باید از استفاده از تصاویر مدل‌های کاملاً کم‌تغذیه یا ترویج ظاهر شیک هروئینی خودداری کنند
[ترجمه ترگمان]بله، مجلات براق باید از استفاده از تصاویر به وضوح در مدل های تغذیه شده و یا ترویج ظاهر هروئین - شیک اجتناب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Although he did not appear to be undernourished, he was pale-faced.
[ترجمه گوگل]اگرچه به نظر نمی رسید که او دچار سوءتغذیه باشد، اما چهره اش رنگ پریده بود
[ترجمه ترگمان]با آن که به نظر نمی رسید اهل undernourished باشد، رنگش پریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She looked undernourished and ill-kept, like most of the population of Nicaea.
[ترجمه گوگل]او مانند اکثر مردم نیقیا دچار سوء تغذیه و بداخلاقی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او دچار سو تغذیه و سو تغذیه بود، مثل اکثر مردم of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was nearly five feet high, and though badly undernourished weighed over a hundred pounds.
[ترجمه گوگل]او تقریباً پنج فوت قد داشت و با اینکه به شدت دچار سوء تغذیه بود بیش از صد پوند وزن داشت
[ترجمه ترگمان]تقریبا پنج پا ارتفاع داشت و با وجود اینکه وزنش بیش از صد پوند وزن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The animals are so woolly, it's hard to appreciate just how undernourished they are.
[ترجمه گوگل]حیوانات آنقدر پشمالو هستند که درک میزان سوء تغذیه آنها سخت است
[ترجمه ترگمان]حیوانات خیلی پشمی هستند، به سختی می توان درک کرد که چقدر دچار سو تغذیه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In ten years time, more than 600 million people are expected to be severely undernourished.
[ترجمه گوگل]طی ده سال آینده، بیش از 600 میلیون نفر به شدت دچار سوءتغذیه خواهند شد
[ترجمه ترگمان]در طول ده سال، انتظار می رود بیش از ۶۰۰ میلیون نفر دچار سو تغذیه شدید شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس