upturn

/əpˈtɜːrn//ˈʌptɜːn/

معنی: برگشت، تبدیل به احسن، تغییر وضع، چرخش ببالا
معانی دیگر: ترقی، بالا گرفتن کار و کاسبی، چرخش یا قوس روبه بالا، فراز چرخی، به سوی بالا چرخیدن، برگشت بوضع بهتر، روبترقی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: upturns, upturning, upturned
(1) تعریف: to turn over, up, or upward.

(2) تعریف: to upset or throw into disorder; cause upheaval of.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to turn over, up, or upward.
اسم ( noun )
• : تعریف: an upward or rising movement or trend.
متضاد: downturn, slump
مشابه: increase

- an upturn in prices
[ترجمه گوگل] افزایش قیمت ها
[ترجمه ترگمان] تبدیل به احسن خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the upturn in economic activity
ازدیاد فعالیت های اقتصادی

2. The economy is experiencing an upturn.
[ترجمه گوگل]اقتصاد در حال تجربه یک جهش است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد تبدیل به احسن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her luck seems to have taken an upturn / to be on the upturn.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که بخت او تغییر کرده است / در مسیر صعود است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد شانس او تبدیل به احسن شده باشد، تبدیل به احسن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They do not expect an upturn in the economy until the end of the year.
[ترجمه گوگل]آنها تا پایان سال انتظار رشد اقتصادی را ندارند
[ترجمه ترگمان]آن ها انتظار تغییر در اقتصاد تا پایان سال را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This upturn in the country's economy is a splendid signpost to the future.
[ترجمه گوگل]این جهش در اقتصاد کشور نشانه ای عالی برای آینده است
[ترجمه ترگمان]این تغییر وضعیت در اقتصاد کشور، راهنمایی عالی برای آینده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Investors should not expect a sharp upturn in the economy.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران نباید انتظار یک جهش شدید در اقتصاد را داشته باشند
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران نباید انتظار تغییر در اقتصاد را داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There has been a modest upturn in most parts of the industry.
[ترجمه گوگل]در بیشتر بخش‌های این صنعت یک جهش متوسط ​​وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]در اغلب بخش های این صنعت تبدیل به احسن شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There are signs of an upturn in the economy.
[ترجمه گوگل]نشانه هایی از جهش در اقتصاد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در اقتصاد نشانه هایی از تبدیل به احسن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their fortunes have taken an upturn.
[ترجمه گوگل]ثروت آنها سیر صعودی به خود گرفته است
[ترجمه ترگمان]سرنوشت آن ها تبدیل به upturn شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their fortunes have taken an upturn in recent months.
[ترجمه گوگل]ثروت آنها در ماه های اخیر سیر صعودی داشته است
[ترجمه ترگمان]سرنوشت آن ها در ماه های اخیر تبدیل به احسن شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sales are on the upturn.
[ترجمه گوگل]فروش در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]فروش به صورت احسن انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The restaurant trade is on the upturn.
[ترجمه گوگل]تجارت رستوران در حال رشد است
[ترجمه ترگمان]حرفه رستوران تبدیل به احسن خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Motor industry analysts say Rover's upturn is partly down to efforts to improve its image.
[ترجمه گوگل]تحلیلگران صنعت موتور می گویند که رشد روور تا حدودی به تلاش برای بهبود تصویر آن مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]به گفته تحلیلگران صنعت موتور، این تبدیل به احسن می باشد تا به تلاش ها برای بهبود وجهه آن کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The upturn in aviation traffic will help lift demand for commercial aircraft.
[ترجمه گوگل]افزایش در ترافیک هوانوردی به افزایش تقاضا برای هواپیماهای تجاری کمک خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]تغییر در ترافیک هوایی به بالا بردن تقاضا برای هواپیماهای تجاری کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Shop sales grew again in May, but the upturn was relatively modest.
[ترجمه گوگل]فروش مغازه ها در ماه مه دوباره رشد کرد، اما رشد نسبتاً متوسطی بود
[ترجمه ترگمان]فروش خرید و فروش در ماه مه دوباره رشد یافت، اما این تبدیل به احسن انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برگشت (اسم)
tergiversation, reprise, return, repercussion, backstroke, relapse, regression, regress, reflux, reversal, turnover, revert, coming back, recrudescence, regurgitation, retrogression, refluence, upturn

تبدیل به احسن (اسم)
upturn

تغییر وضع (اسم)
upturn

چرخش به بالا (اسم)
upturn

انگلیسی به انگلیسی

• change for the better, upward trend (in prices, business, etc.)
turn upwards; turn over
if there is an upturn in something such as a country's economy, it starts to improve.

پیشنهاد کاربران

۱. تغییر در جهت بهبود. بهبود. تحول ۲. افزایش ۳. چرخش رو به بالا
مثال:
the upturn in economic activity
بهبود و تحول در فعالیت اقتصادی
رشد
شکوفایی
upturn ( اقتصاد )
واژه مصوب: فراگشت 2
تعریف: بهبود یا حرکت رو به رشد در وضعیت اقتصادی یا زندگی افراد
صعود رونق
رونق، پیشرفت

بپرس