violent death


مرگ غیرطبیعی، اجل معلقی

جمله های نمونه

1. She sobbed out the story of her son's violent death.
[ترجمه گوگل]او داستان مرگ خشونت آمیز پسرش را هق هق داد
[ترجمه ترگمان]او داستان مرگ شدید پسرش را به گریه انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm afraid of dying a violent death.
[ترجمه گوگل]من از مرگ خشونت آمیز می ترسم
[ترجمه ترگمان]من از مردن یه مرگ تند می ترسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sudden, violent death in the fog.
[ترجمه گوگل]مرگ ناگهانی و خشونت آمیز در مه
[ترجمه ترگمان]ناگهانی، مرگی ناگهانی در مه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Violent death is like a monster.
[ترجمه گوگل]مرگ خشونت آمیز مانند یک هیولا است
[ترجمه ترگمان]مرگ خشن مثل یک هیولا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hostages lived in continual fear of violent death.
[ترجمه گوگل]گروگان ها در ترس مداوم از مرگ خشونت آمیز زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]گروگان ها در ترس از مرگ شدید زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There violent death is spectacle; one has the sense of killing but not of dying.
[ترجمه گوگل]آنجا مرگ خشونت آمیز تماشایی است انسان حس کشتن را دارد اما حس مردن را ندارد
[ترجمه ترگمان]مرگی سخت در حال مرگ است؛ انسان در حال مرگ است، اما نه در حال مرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I thought a lot about Agnes, her violent death and those of her family.
[ترجمه گوگل]من در مورد اگنس، مرگ خشونت آمیز او و خانواده اش بسیار فکر کردم
[ترجمه ترگمان]من خیلی راجع به اگنس و مرگ خشن او و خانواده اش فکر کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He died a violent death.
[ترجمه گوگل]او به مرگ خشونت آمیز جان داد
[ترجمه ترگمان] اون یه مرگ وحشیانه مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Turbulence and violent death haunted his adolescence just as repression and hard tack had besieged his childhood.
[ترجمه گوگل]آشفتگی و مرگ خشونت آمیز دوران نوجوانی او را فراگرفته بود، درست همانطور که سرکوب و رفتار سخت دوران کودکی او را محاصره کرده بود
[ترجمه ترگمان]مرگ خواران و مرگ خشونت آمیز، دوران جوانی او را اشغال کرده بود، همان قدر که سرکوبی و tack سخت دوران کودکی او را فرا گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In each case the life style and violent death is similar.
[ترجمه گوگل]در هر مورد سبک زندگی و مرگ خشونت آمیز مشابه است
[ترجمه ترگمان]در هر مورد سبک زندگی و مرگ خشونت آمیز مشابه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An old woman remembers her lover's violent death.
[ترجمه گوگل]پیرزنی از مرگ خشونت بار معشوقش به یاد می آورد
[ترجمه ترگمان]پیرزنی مرگ وحشیانه او را به یاد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'm afraid of a violent death.
[ترجمه گوگل]من از مرگ خشونت آمیز می ترسم
[ترجمه ترگمان]از مرگی خشن می ترسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His violent death was euphemistically referred to as a passing away.
[ترجمه گوگل]مرگ خشونت آمیز او به طور مستمع به عنوان یک درگذشت نامیده می شد
[ترجمه ترگمان]مرگ شدید او را پشت سر گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was not new to violent death - I have served his Royal Highness the Duke of Cumberland, and got a wound myself at Fontenoy - but I know my pulse went dot and carry one.
[ترجمه گوگل]من در مرگ خشونت آمیز تازه کار نبودم - من به اعلیحضرت شاهنشاهی دوک کامبرلند خدمت کرده ام و خودم در فونتنوی ​​زخمی شدم - اما می دانم که نبضم نقطه شد و یکی را حمل می کنم
[ترجمه ترگمان]من برای مرگ خشن و خشن نبودم - به دوک کمبرلند خدمت کردم و خودم هم در نوی نوی زخمی شدم - اما می دانم که ضربان قلبم جا گرفت و یکی از آن ها را حمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• rough death, death resulting from forceful acts

پیشنهاد کاربران

بپرس