vendible

/ˈvendəbəl//ˈvendəbl/

معنی: قابل فروش
معانی دیگر: فروختنی، قابل فروش (vendable هم می گویند)، جنس قابل فروش، پولکی، فاسد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: capable of being sold; salable.
متضاد: unsalable
اسم ( noun )
مشتقات: vendibly (adv.), vendibility (n.)
• : تعریف: (often pl.) something that is vendible.

جمله های نمونه

1. Finally, we found out the key factors and vendible experience by quoting two cases of VANKE and SUNCO enterprises.
[ترجمه گوگل]در نهایت، با ذکر دو مورد از شرکت های VANKE و SUNCO به عوامل کلیدی و تجربه فروش پی بردیم
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ما عوامل کلیدی و تجربه vendible را با نقل دو مورد از شرکت های VANKE و SUNCO کشف کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Spoiled food is not vendible.
[ترجمه گوگل]غذای فاسد قابل فروش نیست
[ترجمه ترگمان]غذای Spoiled vendible نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In a neat's tongue dried and a maid not vendible.
[ترجمه گوگل]در زبان شسته و رفته خشک شده و خدمتکار غیرقابل فروش
[ترجمه ترگمان]با یک زبان تمیز، خشک و کلفت، نه vendible
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Land resource has vital effect on environment and provides vendible for people. However, a part of the value of those ecological services could not be realized via market transactions.
[ترجمه گوگل]منابع زمین تأثیر حیاتی بر محیط زیست دارد و برای مردم قابل فروش است با این حال، بخشی از ارزش این خدمات زیست محیطی نمی تواند از طریق معاملات بازار محقق شود
[ترجمه ترگمان]منابع زمینی تاثیر مهمی بر محیط زیست دارد و برای مردم vendible فراهم می کند با این حال، بخشی از ارزش این خدمات اکولوژیکی را نمی توان از طریق معاملات بازار تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Profit reclaiming of investor shall be directly determined by proper and scientific programming and vendible overhead as well.
[ترجمه گوگل]بازپس گیری سود سرمایه گذار مستقیماً با برنامه ریزی صحیح و علمی و سربار قابل فروش تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]احیای سود سرمایه گذار باید به طور مستقیم با برنامه ریزی صحیح و علمی و مخارج بالای سر و کار تعیین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The monetary unit's purchasing power never changes evenly with regard to all things vendible and purchasable.
[ترجمه گوگل]قدرت خرید واحد پولی با توجه به همه چیزهای قابل فروش و خرید هرگز به طور یکسان تغییر نمی کند
[ترجمه ترگمان]قدرت خرید واحد پولی هرگز به طور مساوی با توجه به همه چیز vendible و purchasable تغییر نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No complaint is less justified than the lamentation that the computation methods of the market do not comprehend things not vendible .
[ترجمه گوگل]هیچ شکایتی به اندازه این ناله نیست که روش های محاسباتی بازار چیزهای غیرقابل فروش را درک نمی کنند
[ترجمه ترگمان]هیچ شکایتی نسبت به لمنتیشن اجازه نمی دهد که روش های محاسبه بازار چیزها را درک نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل فروش (صفت)
alienable, salable, marketable, mercenary, venal, vendible

انگلیسی به انگلیسی

• marketable, salable

پیشنهاد کاربران

بپرس