vertically


بطورعمود، راست

جمله های نمونه

1. The aircraft appeared to dive vertically towards the crowd.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید هواپیما به صورت عمودی به سمت جمعیت شیرجه می زد
[ترجمه ترگمان]هواپیما به صورت عمودی به سمت جمعیت شیرجه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Unlike some birds, it does not dive vertically.
[ترجمه گوگل]برخلاف برخی از پرندگان، به صورت عمودی شیرجه نمی‌رود
[ترجمه ترگمان]برخلاف برخی پرندگان، به صورت عمودی غواصی نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cut each bulb in half vertically.
[ترجمه گوگل]هر لامپ را به صورت عمودی به نصف برش دهید
[ترجمه ترگمان]هر حباب را به صورت عمودی ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The cliffs rose up vertically out of the water.
[ترجمه گوگل]صخره ها به صورت عمودی از آب بلند شدند
[ترجمه ترگمان]صخره ها به صورت عمودی از آب بیرون آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cut the tomatoes in half vertically.
[ترجمه Marjan] گوجه فرنگی ها را به طور عمودی نصف کنید
|
[ترجمه گوگل]گوجه فرنگی ها را به صورت عمودی نصف کنید
[ترجمه ترگمان]گوجه را به صورت عمودی کم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The human brain is divided vertically down the middle into two hemispheres.
[ترجمه گوگل]مغز انسان به صورت عمودی از وسط به دو نیمکره تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]مغز انسان به صورت عمودی به وسط دو نیم کره تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A wall of rock towered vertically up on one side of the narrow mountain path.
[ترجمه گوگل]دیواری از صخره به صورت عمودی در یک طرف مسیر کوهستانی باریک برافراشته بود
[ترجمه ترگمان]یک دیوار سنگی در یک طرف جاده باریک عمودی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They can be represented vertically, horizontally or be combined with line graphs.
[ترجمه گوگل]آنها را می توان به صورت عمودی، افقی یا با نمودارهای خطی ترکیب کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند به صورت عمودی، به صورت افقی و یا با گراف های خط نمایش داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dougal forced it downwards, as nearly vertically as he could manage.
[ترجمه گوگل]دوگال آن را به زور به سمت پایین آورد، تقریباً به صورت عمودی که می توانست مدیریت کند
[ترجمه ترگمان]dougal آن را به سمت پایین سوق داد و تقریبا به صورت عمودی که می توانست مدیریت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Landman's Criterion Calm; smoke rises vertically Direction of wind shown by smoke drift but not by wind vanes.
[ترجمه گوگل]ملاک لندمن آرامش; دود به صورت عمودی بالا می رود جهت باد با رانش دود نشان داده می شود اما با باد پره ها نه
[ترجمه ترگمان]landman Criterion (landman): دود، جهت باد را به صورت عمودی جهت وزش باد نشان می دهد، اما نه با پره های باد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some diagrams are poorly reproduced and tables printed vertically.
[ترجمه گوگل]برخی از نمودارها به خوبی تولید نمی شوند و جداول به صورت عمودی چاپ می شوند
[ترجمه ترگمان]برخی از نمودارها که بصورت عمودی چاپ شده اند و جداول به صورت عمودی چاپ شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So the designers added external tendons that extend vertically, dividing the skin into segments like a pumpkin.
[ترجمه گوگل]بنابراین طراحان تاندون های خارجی را اضافه کردند که به صورت عمودی گسترش یافته و پوست را به بخش هایی مانند کدو تنبل تقسیم می کنند
[ترجمه ترگمان]بنابراین طراحان tendons خارجی را اضافه کردند که به صورت عمودی گسترش می یابند و پوست را به بخش هایی مانند کدوتنبل تقسیم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Two stones, standing vertically, mark the spot.
[ترجمه گوگل]دو سنگ که به صورت عمودی ایستاده اند، نقطه را مشخص می کنند
[ترجمه ترگمان]دو سنگ، عمودی ایستاده، نقطه را مشخص می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Huge semi-circular feathers in dazzling hues sprang vertically before sweeping in wide arcs to the ground.
[ترجمه گوگل]پرهای نیمه دایره ای عظیم با رنگ های خیره کننده به صورت عمودی رشد کردند و قبل از اینکه به صورت کمان های پهن روی زمین فرو رفتند
[ترجمه ترگمان]پره ای بسیار گرد و نیمه گرد در رنگ های خیره کننده به صورت عمودی از قبل به سمت پایین پرتاب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] به طور قائم

انگلیسی به انگلیسی

• uprightly, perpendicularly

پیشنهاد کاربران

بپرس