victimize

/ˈvɪktəmaɪz//ˈvɪktɪmaɪz/

معنی: قربانی کردن، دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
معانی دیگر: طعمه کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: victimizes, victimizing, victimized
مشتقات: victimization (n.), victimizer (n.)
(1) تعریف: to make a victim of.
مشابه: prey

(2) تعریف: to cheat, deceive, or swindle.
مشابه: bilk, deceive, rip off

جمله های نمونه

1. I was victimized the whole evening by his constant chatter.
[ترجمه گوگل]تمام غروب قربانی پچ پچ های مداوم او شدم
[ترجمه ترگمان]تمام شب را با پرچانگی همیشگی خود قربانی می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. For years the family had been victimized by racist neighbours.
[ترجمه گوگل]سال‌ها این خانواده توسط همسایگان نژادپرست قربانی شده بودند
[ترجمه ترگمان]سال ها بود که خانواده قربانی همسایگان نژاد پرست بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The fat boy was victimized by his classmates.
[ترجمه گوگل]پسر چاق قربانی همکلاسی هایش شد
[ترجمه ترگمان]پسر چاق قربانی classmates شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The men claim they have been victimized because of their political activity.
[ترجمه گوگل]این افراد ادعا می کنند که به دلیل فعالیت سیاسی خود قربانی شده اند
[ترجمه ترگمان]این مردان مدعی هستند که قربانی فعالیت های سیاسی خود شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He claimed he'd been victimized by the police.
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که توسط پلیس قربانی شده است
[ترجمه ترگمان]اون ادعا می کرد که توسط پلیس قربانی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nixon felt that he was being victimized by the media.
[ترجمه گوگل]نیکسون احساس می کرد که توسط رسانه ها قربانی می شود
[ترجمه ترگمان]نیکسون حس کرد که قربانی رسانه ها شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He felt the students had been victimized because they'd voiced opposition to the government.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که دانش آموزان قربانی شده اند زیرا آنها مخالفت خود را با دولت اعلام کرده بودند
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که دانش آموزان قربانی شده اند، زیرا مخالفت خود با دولت را اعلام کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I have stated I will not victimize or favour anybody.
[ترجمه گوگل]من اعلام کرده ام که هیچ کس را قربانی نمی کنم یا به آن طرفداری نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من اعلام کرده ام که کسی را نمی شناسم و از او طرفداری نخواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't victimize the weak.
[ترجمه گوگل]افراد ضعیف را قربانی نکنید
[ترجمه ترگمان]اون ضعیفه رو قربانی نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you are victimized by a negative character, which is characterized by laziness, irresponsibility, low self-esteem, irresolution and wavering, you will lose control of your future. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]اگر شما قربانی یک شخصیت منفی شوید که مشخصه آن تنبلی، بی مسئولیتی، عزت نفس پایین، عدم تصمیم گیری و تزلزل است، کنترل آینده خود را از دست خواهید داد دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]اگر قربانی یک شخصیت منفی هستید، که با تنبلی، بی مسئولیتی، عزت نفس پایین، تردید و تردید مشخص می شود، کنترل آینده خود را از دست خواهید داد دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Among the findings: About two-thirds of child killers victimized small children, with about 15 percent targeting newborns and infants.
[ترجمه گوگل]در میان یافته‌ها: حدود دو سوم از قاتلان کودکان، کودکان خردسال را قربانی می‌کنند که حدود 15 درصد آنها نوزادان و نوزادان را هدف قرار می‌دهند
[ترجمه ترگمان]در میان یافته ها: حدود دو سوم قاتلان کودک کودکان خردسال را قربانی می کنند و حدود ۱۵ درصد نوزادان و نوزادان را هدف قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And some widows can be victimized by unscrupulous tigers in the financial jungle.
[ترجمه گوگل]و برخی از بیوه ها می توانند قربانی ببرهای بی پروا در جنگل مالی شوند
[ترجمه ترگمان]و برخی از بیوه های بن لادن را می توان از ببرها در جنگل مالی قربانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't be victimized by negative emotions and thinking. Don't be handicapped by stubbornness and inflexibility. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]قربانی احساسات و افکار منفی نشوید لجبازی و انعطاف ناپذیری ناتوان نشوید دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]قربانی احساسات منفی و فکر کردن نشوید با سرسختی و انعطاف پذیری معلول نشوید دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was victimized by swindlers.
[ترجمه گوگل]او قربانی کلاهبرداران شد
[ترجمه ترگمان]او به وسیله کلاه برداری قربانی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the same way, he adds, "most burglars victimize places that are very close to where they live, or where they work, or where they hang out.
[ترجمه گوگل]او می‌افزاید که به همین ترتیب، «اکثر سارقان قربانی مکان‌هایی می‌شوند که به محل زندگی‌شان، یا محل کارشان یا محل گذراندنشان بسیار نزدیک است
[ترجمه ترگمان]او اضافه می کند: \"به همین طریق،\" بیشتر دزدها مکان هایی هستند که به جایی که زندگی می کنند نزدیک هستند، یا جایی که آن ها کار می کنند، یا جایی که آویزان می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قربانی کردن (فعل)
victimize

دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن (فعل)
victimize

انگلیسی به انگلیسی

• discriminate against, exploit, persecute; make a victim of; cheat, swindle; slay as or like a sacrificial victim; punish unfairly (also victimise)
if someone is victimized, they are deliberately treated unfairly.

پیشنهاد کاربران

۱. قربانی کردن. ۲. مورد تعدی قرار دادن. ایذا و اذیت کردن
مثال:
For years the family had been victimized by racist neighbors.
سالها بود خانواده قربانی همسایگان نژاد پرست بودند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : victimize
✅️ اسم ( noun ) : victim / victimization / victimology / victimizer
✅️ صفت ( adjective ) : victimless
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس