wane

/ˈweɪn//weɪn/

معنی: افول، کم و کاستی، رو بکاهش گذاشتن، وارفتن، به آخر رسیدن، نقصان یافتن، کم شدن، خرد شدن
معانی دیگر: (به ویژه ماه) افول کردن، از بدر به هلال رسیدن، به محاق رسیدن، کوچکتر شدن (دربرابر: از هلال به بدر رسیدن wax)، (نورو غیره) ضعیف شدن، کم سوشدن، زائل شدن، (قدرت یامقام یارونق و غیره) رو به کاهش نهادن، از رونق افتادن، (زمان) روبه پایان نهادن، به غروب نزدیک شدن، محاق، کاه ماهی، کاهش تدریجی، کم کاست، فرو گرایی، رجوع شود به: ebb، دوران فروگرایی، دوران انحطاط، زمان افول، به اخر رسیدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: wanes, waning, waned
(1) تعریف: of the moon, to gradually decrease in the size of the portion that is illuminated, as seen from the earth. (Cf. wax
مترادف: decrease, diminish, dwindle
متضاد: grow, swell, wax
مشابه: abate, contract, decline, ebb, fade, shrink, sink, subside, taper

- As the moon wanes, it appears to become smaller.
[ترجمه گوگل] با کاهش ماه، به نظر می رسد کوچکتر می شود
[ترجمه ترگمان] وقتی ماه کاهش می یابد، به نظر می رسد کوچک تر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to become less powerful, prosperous, or strong.
مترادف: decrease, diminish, dwindle, ebb
مشابه: abate, contract, decay, decline, deteriorate, droop, fade, flag, languish, peter, sag, shrink, shrivel, sink, subside, taper, weaken, wind down

- His popularity was waning, and it didn't seem as if he could win the next election.
[ترجمه گوگل] محبوبیت او رو به کاهش بود و به نظر نمی رسید که بتواند در انتخابات بعدی پیروز شود
[ترجمه ترگمان] محبوبیت او رو به کاهش گذاشته بود و به نظر نمی رسید که بتواند انتخابات بعدی را برنده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She could feel her strength waning as she began the final lap of the race.
[ترجمه گوگل] با شروع دور آخر مسابقه، او می‌توانست احساس کند که قدرتش کاهش می‌یابد
[ترجمه ترگمان] وقتی شروع مسابقه نهایی مسابقه را آغاز کرد می توانست قدرتش را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His friends' influence over him waned as he went into his senior year.
[ترجمه گوگل] با رفتن او به سال آخر، نفوذ دوستانش بر او کاهش یافت
[ترجمه ترگمان] هنگامی که او به سال آخر دبیرستان می رفت، دوستانش بر او تاثیر گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to draw near the end.
مشابه: end, finish

- The year is waning, and what have we accomplished?
[ترجمه گوگل] سال رو به پایان است و ما چه کارهایی انجام داده ایم؟
[ترجمه ترگمان] سال رو به زوال است و ما چه کاری انجام داده ایم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His childhood was waning; he would soon become an adolescent.
[ترجمه گوگل] دوران کودکی او رو به زوال بود او به زودی یک نوجوان می شود
[ترجمه ترگمان] دوران کود کیش به زوال بود و بزودی تبدیل به یک نوجوان می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a period of diminishing, such as that of the decrease of the moon's illuminated portion.
مشابه: abatement, decline, decrease, diminishment, ebb, fall-off

(2) تعریف: the process of gradually becoming less powerful, prosperous, or strong.
مترادف: decrease
مشابه: abatement, decline, diminishment, ebb, fall-off

(3) تعریف: the ending or last part of some period.
مترادف: end, ending
مشابه: conclusion, finish, termination, terminus

جمله های نمونه

1. on the wane
در حال افول،در محاق،روبه فروگرایی

2. her popularity began to wane
شهرت او رو به نقصان نهاد.

3. rome's power and prestige were on the wane
قدرت و اعتبار روم رو به افول گذاشته بود.

4. While his interest in these sports began to wane, a passion for rugby developed.
[ترجمه گوگل]در حالی که علاقه او به این ورزش ها کم شد، اشتیاق به راگبی شکل گرفت
[ترجمه ترگمان]در حالی که علاقه او به این ورزش رو به افول گذاشت، شور و اشتیاق برای راگبی ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The group's influence had begun to wane by this time.
[ترجمه گوگل]در این زمان نفوذ گروه شروع به کاهش کرده بود
[ترجمه ترگمان]این بار تاثیر گروه رو به کاهش گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In 198 with his career prospects on the wane, he sold a script for £000.
[ترجمه گوگل]در سال 198، در حالی که آینده شغلی اش رو به افول بود، فیلمنامه ای را به قیمت 000 پوند فروخت
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ با چشم اندازه ای شغلی اش رو به افول گذاشت، یک فیلمنامه را به مبلغ ۵۰۰۰ پوند فروخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When did the empire begin to wane?
[ترجمه گوگل]چه زمانی امپراتوری شروع به زوال کرد؟
[ترجمه ترگمان]پس از کی امپراطوری کم شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Violent crime appears to be on the wane in the capital.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد جنایات خشونت آمیز در پایتخت رو به کاهش است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که جنایت خشونت بار در پایتخت رو به افول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her initial enthusiasm was clearly beginning to wane.
[ترجمه گوگل]شور و شوق اولیه او به وضوح در حال کاهش بود
[ترجمه ترگمان]شور و اشتیاق اولیه روت به روشنی رو به کاهش گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The moon is on the wane.
[ترجمه گوگل]ماه رو به زوال است
[ترجمه ترگمان]ماه رو به افول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her enthusiasm for him was beginning to wane.
[ترجمه گوگل]اشتیاق او نسبت به او در حال کاهش بود
[ترجمه ترگمان]شور و شوق او نسبت به او کم کم داشت کم می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her popularity has been on the wane for some time.
[ترجمه گوگل]مدتی است که محبوبیت او رو به کاهش بوده است
[ترجمه ترگمان]محبوبیت او برای مدتی کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her interest in the project is on the wane.
[ترجمه گوگل]علاقه او به این پروژه رو به کاهش است
[ترجمه ترگمان]علاقه او به این پروژه رو به افول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The smile was beginning to wane.
[ترجمه گوگل]لبخند کم کم داشت
[ترجمه ترگمان]لبخندش رفته رفته فروکش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His popularity in the state began to wane almost immediately after the election.
[ترجمه گوگل]محبوبیت او در ایالت تقریباً بلافاصله پس از انتخابات کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]محبوبیت او در دولت تقریبا بلافاصله بعد از انتخابات کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The event coincided with New Zealand on the wane and Grant Fox paying the inevitable penalty.
[ترجمه گوگل]این رویداد مصادف شد با زوال نیوزلند و پرداخت جریمه اجتناب ناپذیر گرنت فاکس
[ترجمه ترگمان]این رویداد با نیوزیلند رو به رو شد و گرانت فاکس به مجازات اجتناب ناپذیر پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. When girls hit adolescence, their self-confidence begins to wane.
[ترجمه گوگل]وقتی دختران به سن بلوغ می رسند، اعتماد به نفس آنها شروع به کاهش می کند
[ترجمه ترگمان]وقتی دختران به سنین بلوغ می رسند، اعتماد به نفس آن ها کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افول (اسم)
wane, cadence, sunset

کم و کاستی (اسم)
wane

رو بکاهش گذاشتن (فعل)
wane

وارفتن (فعل)
wane

به آخر رسیدن (فعل)
wane

نقصان یافتن (فعل)
diminish, wane, decrease

کم شدن (فعل)
abate, diminish, step down, wane, dwindle, slacken

خرد شدن (فعل)
abate, diminish, wane, dwindle, slacken, relent, pass off, shrink, crush, decrease, lessen, decline, remit, narrow, flag, lower, de-escalate, crack up, depopulate, relax, fall away, grow away, grow down, pink, shrink away

انگلیسی به انگلیسی

• decreasing in brightness (of the moon); descent, lessening; approaching of the end (of a period of life, etc.)
diminish; decline; ebb, subside, dwindle; approach the end (of life, a period, etc.)
if a condition, attitude, or emotion wanes, it becomes weaker, often disappearing completely in the end.
if a condition, attitude, or emotion is on the wane, it is becoming weaker.

پیشنهاد کاربران

۱. افول کردن ۲. رو به زوال گذاشتن. تضعیف شدن ۳. زوال. افول. کاهش. نقصان
مثال:
I could feel my own patience beginning to wane.
من می توانستم احساس کنم صبر خودم شروع به کاهش یافتن کرده بود.
در انگلیسی باستان به معنای قضاوت کردن و فکر کردن هم هست، ولی معنی محو شدن و افول کردن هم میده
تدریجا کم شدن، به آرامی افول کردن، کمرنگ شدن، کم کم محو شدن، رو به کاهش گذاشتن/نهادن، یواش یواش ضعیف شدن
Wax and wane: ماه بدر و ماه هلال!
Wax ماه بدر
Wane ماه هلال
لطفا اگر مفید بود لایک کنید ❤️🙏🏻
NOUN
افول
VERB
( قدرت یامقام یارونق و غیره ) افول کردن - رو به کاهش نهادن - رو بکاهش گذاشتن - کم شدن
💠 China's global economic dominance begins to wane
💠 Climate denial is waning on the right. What's replacing it might be just as scary
@TheGuardian. com
کمرنگ شدن
کم کم محو شدن

بپرس