winkle

/ˈwɪŋkl̩//ˈwɪŋkl̩/

معنی: حلزون خوراکی، چشمک زدن، جابجا کردن
معانی دیگر: انواع شکم پایان که آفت صدف های خوراکی هستند، (با: out یا out of و غیره) بیرون کشیدن، افشا کردن، درآوردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the periwinkle.

(2) تعریف: any of various mollusks destructive to clams and oysters.

جمله های نمونه

1. He seemed to winkle something out from inside his shoe.
[ترجمه گوگل]انگار چیزی از داخل کفشش بیرون زد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید چیزی از درون کفش به بیرون پرت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It will not be easy to winkle out the old guard and train younger replacements.
[ترجمه گوگل]چشمک زدن به گارد قدیمی و آموزش جایگزین های جوان تر آسان نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]آسان نیست که گارد قدیم را خاموش کنیم و جانشینان کمتری را آموزش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The detective was trying to winkle information out of her.
[ترجمه گوگل]کارآگاه سعی داشت اطلاعاتی را از او بیرون بکشد
[ترجمه ترگمان]بازرس سعی می کرد از او اطلاعاتی به دست بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's too difficult to winkle the truth out of him.
[ترجمه Peter Strahm] بیرون کشیدن حقیقت از او کار بسیار سختی است.
|
[ترجمه گوگل]چشمک زدن حقیقت از او خیلی سخت است
[ترجمه ترگمان]انقدر سخت است که حقیقت را از او پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I managed to winkle the truth out of him eventually.
[ترجمه گوگل]در نهایت توانستم حقیقت را از او آشکار کنم
[ترجمه ترگمان]بالاخره موفق شدم حقیقت را به او بگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He somehow managed to winkle Picard out of his room.
[ترجمه گوگل]او به نوعی توانست پیکارد را با چشمک از اتاقش بیرون بیاورد
[ترجمه ترگمان]او به طریقی توانسته بود Picard را از اتاقش بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She always manages to winkle secrets out of people.
[ترجمه گوگل]او همیشه موفق می شود اسرار را از مردم فاش کند
[ترجمه ترگمان]او همیشه موفق می شود رازهای مردم را از مردم پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rip Van Winkle, a kindly, lazy, henpecked man, set out for a remote part of the Catskill Mountains.
[ترجمه گوگل]ریپ ون وینکل، مردی مهربان، تنبل و مرغابی، به سمت قسمتی دورافتاده از کوه های کتسکیل حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]بریدن ون Winkle، یک مرد مهربان، تنبل و تنبل، برای یک قسمت دور از کوهستان Catskill راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. D' you reckon they wear winkle pickers?
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید آنها چشمک جمع کننده می پوشند؟
[ترجمه ترگمان]خیال می کنی آن ها رازک چینی می پوشند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Smaller than a snail's winkle.
[ترجمه گوگل]کوچکتر از چشمک حلزون
[ترجمه ترگمان]کوچک تر از حلزون snail
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Come on, Rip Van Winkle, wake up! It's nearly lunchtime.
[ترجمه گوگل]بیا، ریپ ون وینکل، بیدار شو! نزدیک ناهار است
[ترجمه ترگمان]! یالا، \"ریپ وینکل\"، بیدار شو تقریبا وقت ناهار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It took a week to winkle out the intruder. Nobody knows what, if any, damage was caused.
[ترجمه گوگل]یک هفته طول کشید تا متجاوز را چشمک بزنیم هیچ کس نمی داند که چه خسارتی ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]یه هفته طول کشید تا یه متجاوز رو رد و بدل کنه هیچ کس نمیدونه چی میشه، اگه آسیب ایجاد شده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Anyway, Van Winkle had the next world to console him.
[ترجمه گوگل]به هر حال، ون وینکل دنیای بعدی را برای دلداری از او داشت
[ترجمه ترگمان]به هر حال، ون وین کل دنیا را برای تسکین دادن به او داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But Rip Van Winkle never worried about that.
[ترجمه گوگل]اما ریپ ون وینکل هرگز نگران این موضوع نبود
[ترجمه ترگمان]اما ریپ ون وینکل \"اصلا نگران این موضوع نبود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I managed to winkle the news out of him.
[ترجمه گوگل]من موفق شدم این خبر را از او به گوشم برسانم
[ترجمه ترگمان]موفق شدم اخبار را از او دور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حلزون خوراکی (اسم)
winkle

چشمک زدن (فعل)
bat, sparkle, blink, twinkle, wink, winkle, nictitate

جابجا کردن (فعل)
displace, substitute, heave, replace, winkle, supplant, dislocate, translocate, reposit, unhorse

انگلیسی به انگلیسی

• small edible sea snail with a spiral shell, periwinkle
force out, dig out (british)
a winkle is a small sea-snail with a hard shell and a soft body which you can eat.
if you winkle information out of someone, you get it from them when they do not want to give it to you, often by tricking them; an informal expression.
if you winkle someone out of a place where they are hiding or which they do not want to leave, you make them come out of the place; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

این کلمه ( winkle ) اصلا معنی چشمک زدن نمیده نمیدونم چرا همه دیکشنری ها به عنوان فعل اونو چشمک زدن معنی کردن
Wink چشمک زدن
منبع: انگلیسی با کتاب
از زیر زبون کسی حرف کشیدن
چین و چروک wrinkle است نه winkle
بعنوان اسم winkle نوعی حلزون خوراکی است
بعنوان verb ، کسی رو از جایی فراری دادن و اطلاعات از کسی بیرون کشیدن میشه
Winkle out
یک اصطلاح با دو معنی:
۱. به زور از کسی حرف کشیدن
If you winkle information out of someone, you get it from them when they do not want to give it to you, often by tricking them
۲. کسی را به زور از جایی بیرون راندن/ فراری دادن
...
[مشاهده متن کامل]

If you winkle someone out of a place where they are hiding or which they do not want to leave, you make them leave it.

چین و چروک

بپرس