zonk out
(خودمانی) 1- بیهوش شدن، از حال رفتن، از پا افتادن 2- از هوش بردن، بیهوش کردن، گیج کردن
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
بیهوش شدن , بیهوش کردن ( خستگی , مواد )
– He zonked out in front of TV
– As soon as I got home last night I immediately zonked out
– Tranquilizers zonked her out
خواب رفتن، خواب گرفتن