اتفاقا

/~ettefAqan/

    haply
    accidentally
    perchance

مترادف ها

peradventure (اسم)
شاید، اتفاقا

suddenly (قید)
ناگهان، غفلتا، یک بارهای، اتفاقا، سرزده، بطور غافلگیر

by the way (قید)
ضمنا، اتفاقا

perhaps (قید)
شاید، اتفاقا، گویا، ممکن است، توان بود

perchance (قید)
شاید، اتفاقا، ممکن است، توان بود

hit-or-miss (قید)
اتفاقا، تصادفا، برحسب تصادف

پیشنهاد کاربران

1 _ اتفاقا : برعکس :
مثال ، نه" اتفاقا" من نظره دیگه ای دارم : نه "برعکس نظره شما" من نظره دیگه ای دارم
2 _ اتفاقا : به همین صورت :
اره اتفاقا منم هم نظر با شما هستم :
بله "به همین صورت من هم" نظرم کاملا مثل شماست
...
[مشاهده متن کامل]

3 _ اتفاقا : کاملا یا دقیقا :
ما اتفاقا شبیه هم فکر میکنیم :
ما کاملا/دقیقا شبیه هم فکر میکنیم

as it happens
happen to be
احیاناً
این واژه عربی است و پارسی آن
�همچنین� است.
از قضا
بناگاه. [ ب ِ ] ( ق مرکب ) بغتةً. ( آنندراج ) . بناگه. ناگهان. ناگاه. ( فرهنگ فارسی معین ) . بناگاهان :
جام تجلیش که بناگاه میدهند
می دان یقین که بر دل آگاه میدهند.
اسیر لاهیجی ( از آنندراج ) .
رجوع به ناگاه شود.
ناگهان
اتفاقی
یک دفعه
ناگهان
از سرِ بخت، از بختِ خوب یا از بخت بد ( بسته به زمینه ی سخن ) و نیز �الله بختکی� ( به شوند پرکاربرد بودن آن در زبان کوچه و بازار )
در کنار برابرهای خوب یاد شده در بالا که هر یک در زمینه ای دیگر کاربرد می یابند.
یکهو ، اتفاق پیش بینی نشده
یکباره، ناگهان
اتفاقی این اتفاق افتاده

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس