اجاره

/~ejAre/

    lease
    rent
    return
    hire
    payment
    tenure

فارسی به انگلیسی

اجاره ای
rental

اجاره بندی
rent assessment

اجاره بها
rent, rental

اجاره پس از فروش
lease-back

اجاره ثانوی
sublease

اجاره ﺩاﺩﻥ
demise, lease, let, rent, to (put out to) lease, to farm out

اجاره دار
tenant, farmer

اجاره دار دست دوم
subtenant

اجاره داری
leasehold, tenancy, tenure, lessehold, farming

اجاره دهنده
lessor

اجاره عرصه
ground rent

اجاره ملک
demise

اجاره نامه
lease, contract, lease contract

اجاره نشین
lessee, tenant

اجاره نشینی
tenancy

اجاره کار
revenue farmer

اجاره کردن
lease, rent, take, tenant, to rent, to hire

اجاره کردنی
rentable

اجاره کننده
leaseholder, leaser, lessee

مترادف ها

lease (اسم)
مرتع، کرایه، اجاره، اجاره نامه، اجاره دهی

hire (اسم)
پرداخت، مزد، کرایه، اجرت، اجاره

rent (اسم)
غاز، کرایه، اجاره، پارگی، مال الاجاره، پرداخت اقساطی

پیشنهاد کاربران

واژه اجاره
معادل ابجد 210
تعداد حروف 5
تلفظ 'ejāre
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: اجارَة]
مختصات ( اِ رِ ) [ ع . اجارة ]
آواشناسی 'ejAre
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژگان مترادف و متضاد
ماه بها، روزبها، گاه بها، سال بها
خَرسَلاک = کسی که خَر اجاره می دهد ( بن مایه: لغت نامه دهخدا )
در فارسی این گونه آمیغ ها یا ترکیب ها از یک نامواژه یا اسم بعلاوه یک بن مضارع، پدید می آیند. برای نمونه: پارچه فروش ( =کسی که پارچه می فروشد ) ، آزادی خواه ( =آنکه آزادی می خواهد ) ، دانشجو ( =آنکه دانش می جوید ) و . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

بنابراین به نظر می آید واژه ‹سَلاک› بن مضارع کارواژه یا فعلی پارسی که معنایش کرایه دادن می شده، بوده است. ولی افسوسمندانه این کارواژه به دست ما نرسیده است.
ولی خب از آنجا که بن مضارع این کارواژه ‹سَلاک› بوده است، می توان کارواژه ‹سَلاکیدن› را برای اجاره دادن ( اجاره دادن خانه یا مغازه یا . . . ) در نظر گرفت.
بنابراین:
سَلاکیدن = به اجاره دادن
سَلاکش = به اجاره دهی
سَلاکنده = موجر، به اجاره دهنده
سَلاکیده = به اجاره گرفته شده
#پارسی دوست

واگذاری= اجاره
کاربرد در ساختار واژه ها:
رانه گذاری= اجاره خودرو
سراگذاری= اجاره سرا
عقدی است که به موجب آن یک طرف منفعت یا نیروی کار خود را در ازای اخذ اجرت معامله میکند.
استجاره، دربست، کرایه، ربح، سود، منفعت

بپرس