اجاق

/~ojAq/

    fireplace used for cooking purposes
    kind of oven which is open in front
    stove
    oven
    range

فارسی به انگلیسی

اجاق برقی
hot plate

اجاق گاز
gas stove, gaslight

مترادف ها

hearth (اسم)
منزل، اتشدان، اجاق، کف منقل، کوره کشتی

stove (اسم)
بخاری، کوره، اجاق، گرمخانه، فرخوراک پزی

fireplace (اسم)
بخاری، کانون، اجاق، اتشگاه

oven (اسم)
بخاری، کوره، فر، اجاق، تنور

kiln (اسم)
کوره، اجاق

پیشنهاد کاربران

اویل جاگoil jug یعنی کوزه روغن که در لوله آن فتیله ای از پنبه میسوخت وباعث نور وگرمی خانه میشد. . . .
اوجاق در ترکی هیچ معنی نداره من دلم میخواد یک نفربیاد بگه اوج در ترکی به چه معنیه؟ ایک که اق شده چه معنیه؟ فقط چون دهخدا وعمید ترکمان بوده اند هرچیزی که بلد نبودند میگفتند ترکیه ولی ریشه را نمیگفتند که قنداق یاقورباقه وووو چرا ترکیه چون دروغ بود
...
[مشاهده متن کامل]

اوت جاق
آت یش
مان قال ( قالاماک انباشت )
تون قال
تشدان
واژه اجاق
معادل ابجد 105
تعداد حروف 4
تلفظ 'ojāq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی] ‹اجاغ›
مختصات ( اُ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی 'ojAq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
...
[مشاهده متن کامل]

پارسی گفتم این واژه شاید اشتباه باشد ولی در ترکی خبری از واژه ق وغ وخ نیست این سه واژه رو نیز باید در نظر گرفت.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

واژه اجاق
معادل ابجد 105
تعداد حروف 4
تلفظ 'ojāq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی] ‹اجاغ›
مختصات ( اُ ) [ په. ] ( اِ. )
آواشناسی 'ojAq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های اوستا
واژه اجاق یک واژه کاملا پارسی است. در ترکی می شود سو وا این واژه یعنی اجاق صد درصدر پارسی است.
در پارسی میانه �بَرِژ� و �بِریزَن� می گفتند.
اوجاق o�aq لغت ترکی یعنی آتشدان
با ذکر منبع
اجاق
اجاق . [ اُ ] ( ترکی ، اِ ) اجاغ . دیگدان . دیگ پایه . آتشدان . || دودمان . خاندان . آل . دوده : با اُجاق شاه مردان هرکه خصمی میکند خانه اش را روشنی از خانه روشن کردنست . واله هروی . || دهانه ٔ مبرز. نشیمن مستراح . || چهارپایه ای چوبین که ناوه ٔ گِل کشان را بر آن نهند برای پر کردن گل . || ( ص ) صاحب کرامات و کشف : فلان اجاق است . - اجاق الکلی ؛ آلتی طبخ را که با الکل سوزد. - اجاق فرنگی ؛ قسمی منقل آهنین با سوراخها در اطراف دیواره که بر آن طبخ کنند. - اجاق نفطی ؛ آلتی طبخ را که با نفط سوزد.
...
[مشاهده متن کامل]

معادل فارسی آن برزین هست.

اجاق
منابع• http://WWW.iWL.com
اجاق [ترکی]
محل اتش یا آتشگاه و دودمان
ترکی آذربایجانی ocaq
ترکی استانبولی o�ak
در لغت نامه دهخدا کاشغری و عثمانیه هم همینطوره.
اجاق: [عامیانه، اصطلاح] دودمان .
اجاق از واژه ترکی ot به معنی آتش گرفته شده است از این واژه ، واژه otcak به دست می آید که به محل کوچکی که برای روشن کردن آتش درست می شود گفته می شود که به مرور زمان در تلفظ با گرویدن تلفظ t به c = ج ابتدا به شکل occak و در ادامه با حذف تشدد c به شکل ocak تلفظ شده و در ترکی به کار گرفته شده است.
عزیزم فهمیدی چی گفتی؟
اجاق و آر چه ربطی بهم دارند
در عمید معین و دهخدا هم گفته شده ترکی هست و معادلش در فارسی آتشگاه میشه.
( در افغانستان ) دیگدان
دیگ پایه
آتشدان، تنور
آتشدان
بریزن:کلمه ی لری بختیاری به معنی
سرخ کردن. درست کردن. آماده کردن ( غذا )

در پهلوی " بریزن " برابر نسک فرهنگ کوچک پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.
کلمه آر در فارسی باستان یعنی آتش ( مثل رشته کوههای آرارات ) و گاه هم منظور محل را دارد و میشود از این نتیجه گرفت که شاید کلمه اجاق ریشه زبان آریایی دارد که طی تلفظ به اجاق تبدیل شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس