اجبار

/~ejbAr/

    compulsion
    constraint
    duress

مترادف ها

persuasion (اسم)
تشویق، تحریک، قسم، اطمینان، نوع، ترغیب، اجبار، عقیده دینی، متقاعد سازی، نظریه یا عقیده از روی اطمینان

constraint (اسم)
گرفتاری، توقیف، قید، محدودیت، اجبار، اضطرار، فشار

coercion (اسم)
اجبار، تهدید و اجبار، اضطرار

compulsion (اسم)
اجبار، اضطرار

duress (اسم)
شدت، اجبار، رفتار خشن و تند

cogency (اسم)
زیرکی، اجبار، قدرت عقیده

پیشنهاد کاربران

اجبار، مجبور، جابر و . . . همگی از جبر سرچشمه می گیرند.
به نظر می آید واژه ‹جبر› خوانش دیگری از همان واژه جور /jōr/ است که به چم ستم می باشد.
گمان می کنم واژه جور /jōr/ به معنای ستم، که عربی دانسته می شود، واژه ای ایرانی و همان زور پارسی باشد. ( همین واژه نامه دهخدا یکی از معناهای واژه زور، را جور و جفا آورده است ) . در پارسی میانه واژهٔ زور /zūr/ به شکل zōr خوانده می شد. واج ‹ز› پارسی میانه در گویش ها و زبان های دیگر ایرانی گاه به ‹ژ› و ‹ج› می ترادیسد ( =تبدیل می شود ) . برای نمونه ‹روز› در برخی زبانها و گویش های ایرانی ‹روژ› یا ‹روج› گفته می شود. یا به جای ‹زیر› می گویند ‹جیر›. یا برای نمونه به ‹ژرف› در فارسی میانه می گفتند ‹زَفر›.
...
[مشاهده متن کامل]

به همین دلیل گمان می کنم واژه جور /jōr/ ( و در نتیجه جبر ) واژه ای ایرانی است و عربی آن را از ما گرفته است.

زبان عربی واژه چندانی نداشت و ناچار از زبان های دیگر وام گرفته است به گونه ای که دست کم نود درصد عربی امروز ، ایرانی ، آرامی ، سریانی ، عبری و . . . است این واژه هم ریشه در واژه های بیگانه دارد و با گَبْرا
...
[مشاهده متن کامل]
یا گَوْرا ( به معنی مرد و پهلوان و بزرگ ) که گفته می شود آرامی است هم خانواده است ، البته این واژه ها در کردی و بلوچی هم بکار میروند و چه بسا ریشه ایرانی داشته باشند

وادارِش/وادارانِش
زورانِش/
به جبر و زور ، عملی که پشت آن زوره حکومت یا قانون یا خواص ویا عوام باشد ، بایسته کردن امری از امورات، باید ، میبایست و میباید
واژه اجبار تازی است و نیک است در جای آن واژگان پارسی:
ناچاری
بایستگی
زورکاری
ناگزیری
واداری
بی چارگی
. . .
به کار گرفته شود.
اجبار ( Compulaion ) [اصطلاح اعتیاد]رفتار فیزیکی و غیراداردی ( مانند اعتیاد ) که فرد مرتکب می شود و می تواند مضر باشد.
واژه ی اجبار ، مجبور عربی ست. و پارسی آن چنین هست:
[اَبایش] از ریشه ی ابایستن، بایستن ، باید
آیا کلمه اجبار به معنای واجب هم تلقی میشود مثلا حجاب اجباری که میگویند به معنی حجاب واجب است . شنیده ام و صحت و سیم آن با گوینده آن است و میخوام صحت آن را بدانم . با تشکر

coercion
زورانه
میتوان از have to or has toاستفاده کنیم و یا از کلمه nessesery
این واژه عربی است و پارسی آن آواسیک است که واژه ای سنسکریت می باشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس