اجتناب کردن


    avoid
    eschew
    evade
    refrain
    shun
    abstain

مترادف ها

pass (فعل)
قبول کردن، قبول شدن، تصویب کردن، رخ دادن، گذراندن، اجتناب کردن، رد کردن، سپری شدن، گذشتن، رد شدن، سرامدن، عبور کردن، تمام شدن، سبقت گرفتن از، مرور کردن، عقب گذاشتن، پاس دادن، تصویب شدن، رایج شدن، وفات کردن

avoid (فعل)
اجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، الغاء کردن، عدول کردن

eschew (فعل)
اجتناب کردن، خودداری کردن

پیشنهاد کاربران

fight shy of ( doing ) something
در پارسی میانه�پَهًریخًتَن� می گفتند که ریشه پرهیختن است.
steer clear ( of somebody/something )
Off keep
کناره جستن از . . . . . . . . . . . . .

بپرس