نا

/nA/

    sap
    suffix (less)
    preffix (a-
    dis-
    in-
    non-
    un- )
    less _
    un-

فارسی به انگلیسی

نا اراسته
inchoate

نا ارام کردن
disquiet

نا ازمودگی
inexperience

نا اسپر
immortal

نا اسوده
uncomfortable

نا اشنایی
unfamiliarity

نا اشکار کردن
obscure
disappear

نا اشکاری
invisibility, obscurity

نا الوده
uncontaminated

نا اندیشیدنی
inconceivable

نا اهن ربا کردن
demagnetize

نا ایستادنی
unstoppable

نا برابری ها
odds

نا برنده
obtuse

نا پابرجا
infirm, touch-and-go, unsound, unstable, unsteady, uncertain, precarious, tipsy

نا پابرجا کردن
destabilize

نا پابرجایی
uncertainty, unsoundness

نا پوشیده
open

نا تنمند
immaterial
incorporeal, intangible

نا توان در تکلم
speechless

مترادف ها

un- (پیشوند)
غیر، عدم، نه، لا، نا

پیشنهاد کاربران

واژه نا. ( پیشوند ) حرف نفی است بر مشتقات و صفات که کنایه از اسم فاعل و اسم مفعول است داخل میگردد. ( غیاث ) . بر کلمه درآید که محمول باشد بر منفی بطریق مواطات چنانکه دردمند و هوشیار که نادردمند و ناهوشیار خوانند. ( آنندراج ) . از ادات نفی و سلب است ، اوستائی na، هندی باستان na. . . کردی na و آن برای ترکیب صفات منفی ، در اول اسم و صفت درآید: ناامید، نابکار، ناخوب ، ناچران ، نابسود. ( حاشیه برهان چ معین ص 2086 ) . حرف نفی و سلب است و به اول فعل و مصدر و حاصل مصدر و اسم و صفات درآید. این حرف چون بر کلمه ای درآید، حروفی چون �ا� و �ه � و گاهی کلمه دوم در مرکبات از آخر کلمه مرکب حذف میشود:ناشخود، ناشخوده. ناشکیب ، ناشکیبا. نارسید، نارسیده. نابرید، نابریده. ناارز، ناارزنده. ناامید، ناامیدوار. ناباک ، ناباک دار. و نابسود، نابکار، ناپاکزاد، ناپسند، نابود، ناتوان ، ناچار، ناچرید، ناساز، ناسپاس ، ناسزا. ناشناس ، ناکام. نامراد، ناهمال ، نایافت. ( یادداشت مؤلف ) . ناکرده پدرود. ناچار. ناپدید. نانشسته. نازاد. ناتوان. ناسزا. نااهل. ناپیدا. ناپایدار. نادان. نامهربان. ناخرسند. نادوستداری :
...
[مشاهده متن کامل]

مرا او بود هم نوح و هم ابراهیم و دیگر کس
همه کنعان نااهلند یا نمرود کنعانی
منبع. لغت نامه دهخدا

نا ی پسوند هم داریم
به معنای شبیه و مانند و از جنس چیزی بودن
در واژه گانی چون سِره نا و سارینا و
اَنِنا در گویش طالقانی به معنای کریه بودن و چون مدفوع بودن
علامت نفی
در گویش یزدی به معنای نه
"نا" پیشوند نایِش یا نفی است.
نایش = نفی، نفی کردن
پیشوند "نا" همیشه در آغاز فروزه ( صفت ) می آید و [نبودن] را نمایان می سازد، این پیشوند فروزه را به فروزه ای نایسته ( منفی ) دگرگون می کند:
ناسزا، ناروا، نابینا، ناجور، ناشکیبا، ناسازگار، نابلد، ناشاد، نادرست، نازیبا، ناخوش، ناشناخته و. . . ، در همه این فروزه ها [نبودنِ] حالتی دیده می شود، برای نمونه نابینا= بینا نبودنِ کسی.
...
[مشاهده متن کامل]

مواردی هم هست که انگار پیشوند "نا" در آغاز نام یا حتا بن کنونی کارواژه آمده ولی درواقع این نام، چمار ( مفهوم ) فروزه ای ( صفتی ) دارد مانند نامرد؛ درینجا منظور از مرد، نام و جنسیت مرد نیست بلکه منظور مردانگی یا جوانمردی است پس نامرد=ناجوانمرد.
وهنگامی که "نا" پشت بن کنونی کارواژه آمده مانند نادان، ناتوان، ناشناس؛ اینها نیز درواقع و در آغاز اینگونه بوده اند: نادانا، ناتوانا، ناشناسه
و حتا واژه هایی مانند ناسپاسگزار، ناشکرگزار که به ریخت ناسپاس و ناشکر کوتاه شده اند.
درجایی که پیشوند "نا" در آغاز فروزه کُنیکی ( صفت مفعولی ) می آید به ریخت"نَ" کوتاه می گردد:
ناپخته/نپخته - - نادانسته/ندانسته - - نادیده/ندیده - - ناشنیده/نشنیده و. . .
پیشوند "بی" نیز پیشوند نایش است وهمیشه در آغاز نام می آید و [نداشتنِ] چیزی را نمایان می کند، این پیشوند، نام را به فروزه دگرش می دهد:
بیکار، بی نیاز، بی دست وپا، بیهوش، بی فرهنگ، بیجان و. . .

( نا ) در فارسی یعنی توان انرژی برای ادامه دادن
مثلا : دیگه نای ادامه دادن ندارم
نا در زبان لری بختیاری به معنی گردن و گلو است. بعنوان مثا: دِینوم به نات = دِینم به گردنت.
همچنین نا/ نیا ( در اصل نِها ) به معنی جلو، جلودار و پیشواز است. مثال: پیایل هونِی ایان، رین وا نهاسون = بزرگان دارند می آیند، به پیشوازشان بروید.
نا یا نای در گویش شهرستان بهاباد به معنای لوله های سفالی ( استفاده بیشتر در قدیم ) و لوله های سیمانی برای استفاده در جوی آب ( تشبیه این لوله ها به لوله تنفسی نای ) تا بتوان روی آن پل زدو اتومبیل بتواند
...
[مشاهده متن کامل]
از روی آن عبور کند یا بعنوان مدخل آب به باغ از زیر دیوار استفاده می شود که مورد اخیر را کوتنا /kotena/ یا کوتنای هم می گویند.

نا یعنی جان و جان یعنی روح ونفس
نای نی یعنی جان و روح نی
در زبان لری بختیاری به معنی
جلو
در زبان لری بختیاری به معنی
گردن
ناوندن بنه به نات::گردنبند را
به گردنت بگذار

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس