پریدن


    hop
    jump
    leap
    spring
    vault
    blow
    to fly
    to jump
    [fig.] to pass away suddenly

فارسی به انگلیسی

پریدن از روی
clear, leapfrog

پریدن با سر
dive

پریدن با سر توی چیزی
dive

پریدن به
turn

پریدن به کسی
snap

پریدن به کسی مثل سگ
bark

پریدن توی چیزی
jump

پریدن در اب با سر
dive

پریدن رنگ پارچه
fade

پریدن روی چیزی
jump

پریدن روی چیزی و قاپیدن
pounce

پریدن میان صحبت دیگران
ejaculate

پریدن ناگهانی به
jump

مترادف ها

flight (فعل)
پرواز کردن، پریدن، کوچ کردن

spout (فعل)
پریدن، فوران کردن، فواره زدن، جهش کردن، فواره زدن اب

vault (فعل)
پریدن، جست زدن

fly (فعل)
زدن، پرواز کردن، پریدن، افراشتن، پراندن، پرواز دادن، به هوا فرستادن، گریختن از، فرار کردن از، در اهتراز بودن

skip (فعل)
تپیدن، پریدن، جست و خیز کردن، ورجه ورجه کردن، پرش کردن، لی لی کردن، بالا و پایین رفتن، جست زدن، از قلم اندازی، رقص کنان حرکت کردن، سفید گذاردن قسمتی از نقاشی

jump (فعل)
وفق دادن، پریدن، خیز زدن، جستن، پراندن، جهش ناگهانی کردن، جهاندن

bounce (فعل)
پریدن، گزاف گویی کردن، بالا جستن، پس جستن، بیرون انداختن، مورد توپ و تشر قرار دادن

spring (فعل)
پریدن، جهیدن، لی لی کردن، جهش کردن، قابل ارتجاع بودن، حالت فنری داشتن

tumble (فعل)
رقصیدن، پریدن، جست و خیز کردن، غلت خوردن، لغزیدن، ناگهان افتادن

پیشنهاد کاربران

به گویش محاوره ای، معاشرت
واژه سخیف محاوره ای به معنی حشر و نشر کردن
پریدن : [عامیانه، اصطلاح] لب پَر شدن، شکستگی کوچک در کناره ی چیزی.
در لری بختیاری
پَریدن: گُمْ کَنْدِن / زِیدِن، گُمبِه زِیدِن
پَرِش: گُمبِه
پرید: گُمبِه زِید، گُم کَند / زِید
بپر: گُم بزن
پُریدن = to fill
پریدن همان پرواز کردن است که پرنده هم از همین واژه آمده اما امروزه به جای واژه جهیدن گفته میشود در گویش قزوینی به جای بپر بپر کردن بجه بجه کردن میگویند

بپرس