تقمص

لغت نامه دهخدا

تقمص. [ ت َ ق َم ْ م ُ ] ( ع مص ) پیراهن درپوشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). پیراهن درپوشیدن. ( دهار ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || و به استعاره گویند: تقمص الولایة و الامارة و تقمص لباس العز. ( از اقرب الموارد ). || انتقال روح از جسدی به جسدی دیگر. ( از اقرب الموارد ). || هو یتقمص فی نهار الجنة؛ای یتقلب و ینغمس و یروی بالسین. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

از نظر دروزیان روح انسان جاودانه است و هنگام مرگ به جسم دیگر منتقل می شود. این انتقال شبیه برتن کردن پیراهن جدید است و از این رو این عقیده را تقمص می نامند
از اعتقادات فرقه دروزیان که زیر شاخه اسماعیلیان هستند میباشد و به معنای پیراهن دیگر به تن کردن و منظور همان تناسخ و رفتن روح از جسم متوفی به جسم دیگر است.

بپرس