عبادله

لغت نامه دهخدا

( عبادلة ) عبادلة. [ ع َ دِ ل َ ] ( اِخ ) جمعی از اصحاب رسول ( ص ) که دو صد و بیست کس اند و اگر مطلق گویند مراد چهار کس باشند: عبداﷲبن عباس ، عبداﷲبن عمر، عبداﷲبن زبیر وعبدالله بن عمروبن عاص. ( از منتهی الارب ). و نزد اصحاب ابوحنیفه عبارتند از عبداﷲبن مسعود، عبداﷲبن عُمر،عبداﷲبن عباس. و بعضی ابن مسعود را از عبادله خارج کرده و عبداﷲبن عمروبن عاص و عبداﷲبن زبیر را داخل دانند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) ( از اقرب الموارد ).

عبادلة. [ ع َ دِل َ ] ( اِخ ) بطنی است از جَد. ( معجم قبائل العرب ).

عبادلة. [ ع َ دِ ل َ ]( اِخ ) بطنی است از جریدة. ( از معجم قبائل العرب ).

فرهنگ فارسی

بطنی است ار جریده .
بطنی است از جریده

دانشنامه عمومی

عبادله ( به عربی: العبادلة ) یک شهرک در الجزایر است که در ناحیه عبادله واقع شده است. [ ۳]
عبادله ۲٬۸۷۰ کیلومترمربع مساحت و ۱۳٬۶۳۶ نفر جمعیت دارد و ۵۹۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس عبادلهعکس عبادلهعکس عبادلهعکس عبادله
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

عَبادِلَه
۱. اصطلاحی عرفانی. هرگاه سالکی به حقیقت اسمی از اسامی مخصوص خداوند دست یابد و به صفتی از صفاتی که حقیقت آن اسم است برسد و به مقامِ بندگیِ کاملِ آن اسم نایل شود، عارفان آن سالک را عبد آن اسم می خوانند. مثلاً، عبدالحکیم عارفی است که متخلّق به مقتضای اسم الحکیم شود، و عبدالرزاق سالکی است که متحقّق به وظایف اسم الرزاق گردد؛ از این رو عارفان از یک هزار عبدِ اضافه شده به یک هزار اسم خداوند سخن گفته اند. ابن عربی تفصیل حِکَمی را که از مراتب این عبادله نقل شده، در کتابی به همین نام العبادله،گرد آورده است؛ ۲. جمع غریبی است از «عبدالله»؛ چنان که چهار عبدالله: عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمرو بن عاص، عبدالله بن مسعود و عبدالله بن زُبیر را عبادله گویند.

پیشنهاد کاربران

بپرس