افرینش

/~AfarineS/

مترادف افرینش: ( آفرینش ) ابداع، انشا، تکوین، خلق، خلقت، سرشت، صنع، طبیعت، فطرت، کون، نهاد، عالم، مخلوقات، هستی

معنی انگلیسی:
creation, disposition

فرهنگ اسم ها

اسم: آفرینش (دختر) (فارسی) (تلفظ: āfarineš) (فارسی: آفرينش) (انگلیسی: afarinesh)
معنی: خلقت، خلق، ابداع، عمل آفریدن، انشا، کائنات، ماسوی الله، ( در قدیم ) ( به مجاز ) همه ی آفریدگان، جهان هستی، ( در قدیم ) ( به مجاز ) سرنوشت، حکم تقدیر
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

( آفرینش ) آفرینش. [ ف َ ن ِ ] ( اِمص ) اسم مصدر و عمل آفریدن. خلق. انشاء. ابداع. خلقت. ( دهار ). اسر. فطرت. ( ربنجنی ). فطر. ( دهار ). جبلت. نشأت. بَنیه :
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
از این پس بگو کآفرینش چه بود.
فردوسی.
من از آفرینش یکی بنده ام
پرستنده آفریننده ام.
فردوسی.
در کتب طب چنین یافته می شودکه آبی که اصل آفرینش فرزند آدم است چون برحم پیوندد و آب زن بیامیزد تیره و غلیظ شود. ( کلیله و دمنه ).
بپای فکرسفر کن در آفرینش خویش
بسا غنیمتها کاندرین سفر یابی.
کمال اسماعیل.
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند.
سعدی.
ای دل توئی و من ، بنشین کژ، بگوی راست
تا زآفرینش تو جهان آفرین چه خواست.
اوحدی.
زابتدای آفرینش تا بوقت پادشاه
از بزرگان عفو بوده ست از فرودستان گناه.
؟
|| ( اِ ) در امثله ٔذیل کلمه آفرینش ظاهراًسرنوشت و تقدیر و قلم رفته یا خالق و خدای عزوجل و مقدر آمده است :
توبا آفرینش بسنده نه ای
مشو تیز چون پرورنده نه ای.
فردوسی.
ولیکن چو جان و سر بی بها
نهد بخرد اندر دم اژدها
چه پیش آیدش جز گزاینده زهر
کش از آفرینش چنین است بهر.
فردوسی.
چو من صدهزاران فدای تو باد
خرد زآفرینش ردای تو باد.
فردوسی.
زینسوی آفرینش و زآنسوی کائنات
بیرون و اندرون زمانه مجاورند.
ناصرخسرو.
سوی تو نوید گر فرستادند
بر دست زمانه زآفرینش دو.
ناصرخسرو.
گفتم که آفرینش اسباب ظاهرند
گفتا که هست قدرت و تقدیر مشتهر
گفتم که بی مسبب هرگز بود سبب
گفتا که بی مقدّر هرگز بود قدر؟
ناصرخسرو.
|| مخلوق. کائنات. ماسوی اﷲ :
سوی آسمان کردش آن مرد روی
بگفت ای خدا این تن من بشوی
از این اَزْغها پاک کن مر مرا
همه آفرین زآفرینش ترا.
ابوشکور.
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جان است و آن ِ سه پاس.
فردوسی.
چیست خلاف اندر آفرینش عالم
چون همه را دایه و مَشاطه تو گشتی.
ناصرخسرو.
آفرینش نثار فرق تواند
برمچین چون خسان ز راه نثار.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آفرینش ) ( اسم ) ۱ - عمل آفریدن کار خلقت . ۲ - خلقت خلق انشا ابداع . ۳ - جمیع موجودات هم. آفریدگان .
عمل آفریدن، خلقت، آفرش هم گفته شده

فرهنگ عمید

( آفرینش ) ۱. عمل آفریدن، خلقت.
۲. کار و اثری که از نتیجۀ این عمل به وجود می آید.
۳. قضاوقدر، تقدیر.
۴. چگونگی خلقت.

دانشنامه عمومی

آفرینش (فیلم). آفرینش ( در برخی منابع خلقت ) ( به انگلیسی: Creation ) نام فیلمی درام است که به قسمتی از زندگی دانشمند بزرگ چارلز داروین و زحماتی که او بابت نوشتن کتاب خاستگاه گونه ها کشیده است می پردازد. کارگردانی این فیلم بر عهده جان امیل بوده و از بازیگران می توان به پل بتانی ( برای نقش داروین ) و به جنیفر کانلی برای نقش همسر وی ( اما داروین ) اشاره کرد.
جنیفر کانلی و پُل بتانی در سال ۲۰۰۱ در جریان فیلم یک ذهن زیبا با هم آشنا شده و در سال ۲۰۰۳ ازدواج کردند. جالب آن که این دو بازیگر در فیلم یک ذهن زیبا هم بازی بودند ولی هیچ صحنه مشترکی با هم نداشتند.
فیلم آفرینش در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۰ اکران شد.
عکس آفرینش (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

آفرینش
ایجاد
ایجاد

مترادف ها

nature (اسم)
نهاد، خوی، طبع، روح، خیم، سیرت، نوع، گونه، خاصیت، سرشت، طبیعت، خو، فطرت، افرینش، مشرب، خمیره، ذات، ماهیت، گوهر، غریزه، منش

creation (اسم)
ایجاد، فطرت، خلقت، خلق، افرینش

universe (اسم)
کیهان، عالم، افرینش، دنیا، جهان، گیتی، کائنات، عالم وجود، دهر، کون و مکان

فارسی به عربی

ابحر , خلق , طبیعة

پیشنهاد کاربران

خلق کردن . . . . همین!
آفرینش=آفریدن خلق کردن نارون=درختی پرشاخه بستان=باغ
افرینش:افریدن خلق کردن
خالق
خلق کردن
1:سرشت وبن. ۲:خلق کردن. پس میتونیم بگیم این کلمه 2معنی داره
خلقت / به وجود اوردن
خلق کردن، آفریدن و . . . .
مخلوقات آسمانی
خلق
افرینش زیبایی : هنر
ذات
خلق کردن . بوجود اوردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس