ابن انباری محمد بن قاسم

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] «ابن انباری، ابوبکر محمد بن قاسم انباری»، نحوی، لغت شناس، مفسر و عالم به علم قرائات بوده است. وی را گاه انباری می خوانند، اما غالباً لفظ ابن را بر آن می افزایند؛ شاید بیشتر به آن جهت که از پدر، ابومحمد قاسم بن محمد انباری بازشناخته شود؛ زیرا ابومحمد نیز چون فرزند، خود مردی ادیب و دانشمند بود و چندین کتاب داشته که نام برخی از آنها با نام کتاب های ابوبکر مشابه است.
وی در 11 رجب 271ق، احتمالاً در بغداد زاده شد. او در کودکی نزد پدر و نیز نزد ابوجعفر احمد بن عبید، ادب آموخت، سپس نزد مشاهیر ادب و لغت و علوم قرآنی و حدیث چون اسماعیل بن اسحاق قاضی، کدیمی و ثعلب به تکمیل معلومات خود پرداخت. او به یمن حافظه نیرومند توانست به سرعت در کار علم سرآمد گردد و چنان شد که در زمان حیات پدر (یعنی پیش از 33 سالگی خود او) در همان مسجدی که محل تدریس وی بود، او نیز گوشه ای برگزید و به تدریس پرداخت. ظاهراً وی را کاری جز درس، خواه در مساجد و خواه در مجالسی که خود تشکیل می داد، نبود. تنها در اواخر عمر، زمانی که شهرت فراگیری کسب کرده بود، به دربار خلیفه «الراضی» راه یافت و ظاهراً آموزگاری فرزندان او را به عهده گرفت. خلیفه به او عنایت تمام داشت، چنان که عادت بر آن جاری شده بود که بر خوان خلیفه نشیند و خادمان نیز می دانستند که خوراک خاص وی چیست و چه زمان آشامیدنی او را باید تقدیم کرد. یک بار هم وی در بازار دل به کنیزکی سپرد؛ خلیفه بی درنگ آن کنیزک را خریده به خانه او روانه ساخت.
آنچه بیش از همه نظر خطیب بغدادی و نویسندگان بعد از او را جلب کرده، حافظه توانای اوست. خطیب از قول ابوعلی قالی نقل می کند که ابن انباری 300 هزار شاهد شعری برای قرآن از حفظ داشت. کسانی که در محضر درس او بوده اند، گفته اند که وی در مجالس درس منحصراً بر حافظه اعتماد داشت و هرگز از دفتر و کتاب املا نمی کرد. روزی که بیمار شده بود، پدرش را سخت نگران دیدند. چون سبب را پرسیدند، به کتابخانه مفصل فرزند اشاره کرد و گفت از برای کسی که این همه کتاب از بر دارد، چگونه نگران نباشد.
از ابن انباری در باره مقدار علمی که در خاطر داشت، پرسیدند؟ جواب داد: 13 صندوق کتاب. نیز گفته اند که 120 تفسیر قرآن را با سلسله سند از حفظ داشت. در خانه فرزندان خلیفه «الراضی»، کنیزکی از او تعبیر خواب خود را پرسید، وی که از تعبیر رؤیا اطلاعی نداشت، پاسخی به کنیزک نداد، اما همان شب «کتاب کرمانی» را حفظ کرد و فردا پاسخ مناسب گفت. او خود بر این استعداد خداداده آگاه بود و هیچ شیء خوشبویی را عطرآگین تر از علمی که در سینه داشت، نمی دانست. نیز برای نیرومند نگاه داشتن حافظه خود دشواری ها بر خود هموار می داشت؛ بر سر خوان خلیفه جز غذای ناچیزی که خاص خود او بود، نمی خورد و آب جز در وقت معین، آن هم از خمره نمی آشامید. چون علت این ریاضت کشی را از او سؤال کردند، پاسخ داد که از جهت نگهداری حافظه است. روزی دیگر، چون کنیزکی که در بازار دل از او ربوده بود، به فرمان خلیفه، نزد او رفت، وی دریافت که کنیزک خاطر او را از دانش به خویشتن مشغول داشته است. همان دم فرمان داد او را نزد برده فروش بازبرند.
وی در عین دانشمندی، سخت پارسا بود و به گناهی و حرامی آلوده نشد، در کار تدریس فروتنی بسیار نشان می داد. در مجالس درس او که بیشتر در باب لغت و نحو و اخبار بود، بسیاری چون ابوسعید دبیلی و دارقطنی حضور می یافتند. یک بار دارقطنی در درس او - که روزهای جمعه املا می شد - لغزشی یافت و در پایان درس آن را به نویسنده امالی او گوشزد کرد. جمعه بعد ابن انباری، اشتباه را اصلاح کرد و در همان مجلس دارقطنی جوان را ارج نهاد. گویند وی امالی خود را معمولاً با قطعه شعری از ابن ابی امیه که او را بسیار دوست می داشت، ختم می کرد. در منابع به بیماری پایان عمر و دیدار سنان بن ثابت طبیب از او اشاره شده است. چون از علت ناتوانی او سؤال کردند، گفت که هر جمعه 10 هزار ورق یا هفته ای 20 هزار می خوانده است. بعید نیست که این داستان شگفت را در تأیید علم و به خصوص هوش خارق العاده او ساخته باشند.
ابن انباری روز عید اضحی سال 328ق، درگذشت و او را در خانه خودش به خاک سپردند. از مذهب او، بااینکه به کار تفسیر و قرائت قرآن نیز می پرداخت، خبر دقیقی نداریم، جز اینکه ابن ابی یعلی وی را در «طبقات الحنابلة» خویش آورده و به قول خود او بر حنبلی بودنش استشهاد می کرده است.

پیشنهاد کاربران

بپرس