ابن باجه محمد بن یحیی

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] ابن باجه، ابوبکر محمد بن یحیی بن الصائغ التُجیبی، مشهور به ابن باجه (د 533ق)، فیلسوف، دانشمند، شاعر و دولتمرد اندلسی و یکی از چند چهره فلسفی درخشان جهان اسلام است.
«باجه»، در گویش اندلسیان به معنای نقره بوده است. پدر ابن باجه ظاهراً زرگر بوده است. ابن خلدون، هنگامی که از فیلسوفان بزرگ اسلامی سخن می گوید، نام او را در کنار فارابی، ابن سینا و ابن رشد می آورد. زادگاه وی شهر سرقسطه (ساراگوسا) است، ولی تاریخ تولد وی شناخته نیست؛ بااین همه، چون به گواهی بیشتر تاریخ نگارانی که به زندگی و سرگذشت ابن باجه پرداخته اند، وی در 533ق، در شهر فاس مراکش درگذشته است و بنا بر گزارش ابن ابی اصیبعه ، ابن باجه هنگام مرگ، جوان بوده است، پس می توان گفت که وی نزدیک به پایان سده 5ق زاده شده است. این تاریخ را می توان احتمالاً در حدود 478ق دانست که هم زمان با پایان حکومت و نیز مرگ ابوعامر یوسف بن احمد اول فرزند هود ملقب به المؤتمن (474 - 478ق)، از ملوک الطوایف بنو هود در شهر سرقسطه بوده است.
از دوران کودکی تا جوانی ابن باجه، از سرگذشت وی هیچ گونه آگاهی نداریم، جز اینکه می توانیم تصور کنیم که وی، با استعداد شگفت انگیز خود، سرگرم آموختن دانش های گوناگون زمان خود بوده است که به ویژه در دوران فرمانروایی ملوک الطوایف در اندلس، رواج فراوان داشته است؛ چنان که مدرسه ریاضیات و نجوم، به ویژه در زمان حکومت ابوجعفر مقتدر بن هود (438 - 475ق) و پسرش ابوعامر یوسف المؤتمن از شکوفایی برخوردار بوده است. پس از گذشت دورانی از جوانی ابن باجه، تاریخ - در سال 508 یا 509ق، آغاز امارت ابن تفلویت بر سرقسطه - مرحله ای از سرگذشت وی را روشن می کند.
در این میان، گزارشی از فتح بن خاقان غرناطی، ادیب و نویسنده معاصر ابن باجه، در دست است که طبق آن ابن باجه در دوران وزارتش نزد ابن تفلویت، یک بار به عنوان سفیر وی نزد عماد الدولة بن هود فرستاده شد (چنان که اشاره کردیم عماد الدوله در آن زمان به قلعه ای در روطه پناه برده بود).
روابط بازماندگان حاکمان بنو هود، با فرمانروایان جدید اندلس؛ یعنی مرابطون، دوستانه نبود. از سوی دیگر ابن باجه منسوب به بنوتجیب بوده است. بنوتجیب (تجیب دختر ثوبان بن سلیم بن مذحج بوده است)، پیش از بنوهود بر سرقسطه فرمانروایی داشته اند. ابن باجه احتمالاً در 509ق / 1115م به سفارت، نزد عماد الدوله رفته بوده است. ابن خاقان می گوید که عماد الدوله، ابن باجه را به زندان افکند و حتی قصد کشتن وی را داشت، اما پس از چندی آزادش کرد. گفته می شود که آزادی وی در پی شفاعت پدر ابن رشد، فیلسوف مشهور بوده است، ولی از لحاظ تاریخی درست این است که بایستی شفاعت کننده، پدربزرگ ابن رشد، قاضی معروف و امام مسجد بزرگ در قرطبه بوده باشد؛ چنان که مشهور است، ابن خاقان به انگیزه هایی با ابن باجه دشمنی داشته و در کتاب «قلائد» از وی سخت به بدی یاد می کند و او را به بی دینی، کج اندیشی و گمراهی متهم می سازد.
ابن باجه، پس از آزادی از زندان عماد الدوله، ظاهراً دیگر به سرقسطه بازنگشت و به بلنسیه (والنسیا) رفت. بازنگشتن وی به سرقسطه می توانسته است چند انگیزه داشته باشد: نخست اینکه ابن تفلویت، پس از هجوم آراگونها به قلعه روطه و درگیری با مسیحیان در جنگی دفاعی که در آن برتری با مسیحیان بود، ناگهان در 510ق، درگذشت. این رویداد بایستی ابن باجه را که به مخدوم خود دلبستگی فراوان داشت، سخت دل شکسته کرده باشد؛ چنان که به نقل ابن خاقان در رثای وی اشعاری دل گداز سروده است. از سوی دیگر ابواسحاق ابراهیم بن یوسف، برادر علی بن یوسف که در آن زمان والی مرسیه بود، پس از دریافت خبر مرگ ابن تفلویت، به سرقسطه رفت و به کارهای شهر سامان داد و سپس به مرسیه بازگشت.

پیشنهاد کاربران

بپرس