ابن خالویه حسین بن احمد

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] ابن خالویه، ابوعبدالله حسین بن احمد بن خالویه، ملقب به ذوالنونین (د 370ق)، شاعر، ادیب و نحوی برجسته ایرانی تبار بوده است. ثعالبی نام وی را حسن و ابن قفطی نام پدر او را محمد آورده است. او در همدان به دنیا آمد. در هیچ یک از مآخذ به سال تولد او اشاره نشده است، اما گفته اند که در 314ق، ظاهراً در آغاز جوانی برای تحصیل به بغداد رفت و نزد برجسته ترین دانشمندان سده 4ق، دانش آموخت.
نحو و ادب را نزد ابن درید، ابوبکر بن انباری، نفطویه و ابوسعید سیرافی فراگرفت. علوم قرآنی را از قاری بزرگ، ابن مجاهد و لغت را از ابوعمر زاهد، معروف به غلام ثعلب آموخت و از محمد بن مخلد عطار و گروهی دیگر حدیث شنید و کتاب جمهره ابن درید و مختصر مزنی را از ابوبکر نیشابوری روایت کرد. گفته اند در ادب از صولی نیز روایت کرده است. وی از بغداد به شام و سپس به حلب رفت. در حلب آوازه او بالا گرفت و بسیاری از دانش دوستان از دور و نزدیک به سوی او شتافتند، آنگاه به دربار سیف الدوله حمدانی راه یافت و نزد او به مقامی رفیع رسید، ندیم وی و آموزگار فرزندانش گردید و تا پایان عمر در خدمت حمدانیان بسربرد.
گروهی نیز نزد وی دانش آموختند که مشهورترین آنها اینانند: ابوبکر خوارزمی، معافی بن زکریا نهروانی و عبدالمنعم بن غلیون. نیز گفته اند که ابوالحسین نصیبی کتاب آل او را نزد خود وی خوانده است و قاضی حلب صالح بن جعفر بن عبدالوهاب و ابواحمد عبدالله بن عدی از وی روایت کرده اند و سعید بن سعید فارقی نحوی از وی حدیث شنیده است. چنان که در فهرست استادان ابن خالویه ملاحظه می شود، وی در هر دو مکتب نحوی بصره و کوفه به تحصیل پرداخت، اما خود در شمار نسل بعدی نحویان بغداد که دو مکتب را به هم آمیختند و تا حدودی از یک سونگری های نمایندگان دو مکتب فراتر رفتند، قرار دارد. او که در مرکز تحولات و مجادلات ادبی سده 4ق، جای داشت، به لحاظ گستردگی دانش خود در رشته های گوناگون ادب دارای اعتبار ویژه ای بود؛ چندان که ابن قارح - که می دانیم نامه اش به ابوالعلاء معری انگیزه تحریر رسالة الغفران گردید - برای اثبات بزرگی خود به شاگردی نزد ابن خالویه بالیده است. این اعتبار علمی و ادبی تا قرن ها پس از مرگ او نیز باقی ماند؛ چنان که تقریباً همه منابع پس از وی چیره دستی او را در نحو و ادب ستوده و او را یکی از نخبه های روزگار معرفی کرده اند. ذهبی او را «شیخ العربیة» نامیده و ابوعمرو دانی وی را دانا به زبان عربی، حافظ لغت، بصیر در قرائت و ثقه در حدیث دانسته است. ابن انباری او را از بزرگان لغت و ابن قفطی و اسنوی وی را یگانه زمان و پیشوا در علوم زبانی معرفی کرده اند. تنها دلجی او را در نحو ضعیف دانسته است. گرچه ابن انباری توانایی او را در نحو همانند دانش وی در لغت ندانسته، اما برخی از محققان معاصر این گفته را نیز ستمی می دانند که ابن انباری بر وی روا داشته است.
یکی از اسباب شهرت ابن خالویه در میان ادیبان، صرف نظر از وسعت دانش، همانا رقابت و درگیری او با دو تن از مشهورترین هم روزگارانش؛ یعنی متنبی و ابوعلی فارسی بوده است. متنبی مردی متکبر و خودخواه بود و ابن خالویه را که توانسته بود در سایه کوشش و استعداد خویش موفقیتی بزرگ به دست آورد، همواره به دلیل غیر عرب بودن، خوار می شمرد، اما ابن خالویه گویا می کوشید با خرده گیری های ادیبانه بر وی پیروز گردد؛ اگرچه گاه به دلیل شتاب در این خرده گیری ها، چندان موفق نمی شد. این دو هیچ فرصتی را برای خوار ساختن یکدیگر از کف نمی دادند و این کینه که گویا تنها خاستگاهی نژادی داشت، چندان دوام آورد تا سرانجام متنبی ناگزیر دربار سیف الدوله را ترک کرد. سیف الدوله که همواره در این گونه مشاجرات حضور داشت، با سکوت خویش از ابن خالویه جانب داری می کرد و بدین سان بود که هرگز از مقام او نزد سیف الدوله کاسته نشد.
اما مناظرات ابن خالویه با ابوعلی فارسی بیشتر جنبه علمی و ادبی داشت. رقابت این دو که از مجلس درس ابوسعید سیرافی آغاز گردید، بر پایه فضل فروشی های رایج روزگار و رقابت میان دو حریف هماورد ادامه یافت؛ به خصوص که سیف الدوله غالباً با بخشش های گزاف خود، به این فضل فروشی ها دامن می زد. اینان، بارها با یکدیگر به مناظره پرداختند و در ردّ نظریات یکدیگر دست به تألیف زدند و از هر فرصتی برای نفوذ در دل سیف الدوله سود می جستند.
ابن خالویه در شعر نیز دست داشت و ثعالبی وی را در شمار شاعران یاد کرده است، اما اکنون تنها 10 بیت از سروده های او در دست است: 4 بیت در وصف زادگاهش همدان و 6 بیت شامل سه قطعه در «معجم الأدباء». دانش او در شعر و علوم مربوط به آن، چنان بود که توانست چند دیوان را شرح کند.

پیشنهاد کاربران

بپرس