ابن دیصان

لغت نامه دهخدا

ابن دیصان. [ اِ ن ُ دَ ] ( اِخ ) پدر او نهامه و مادرش نهشیران است ( 154-222 م. ). دیصان رودی است که بر رُها ( اورفه ) گذرد و نام ابن دیصان مأخوذ از اسم آن رود باشد. پدر او از هیاطله و در دربار معنو پرورش یافته و با پسر او ابگر در یک جا درس خوانده دانش نجوم فراگرفت و سپس بدست هیستاسپ اسقف ، کیش ترسائی پذیرفت. و او پیشرو فرقه مبتدعه ای است از فرق نصاری که به ثنویّه تمایل داشته اند و بعلت انتساب بدو دیصانیه نامیده شده اند. طریقه ابن دیصان با طریقت والانتین و مرقیون هرچند ظاهراً مخالف است لکن در معنی هر سه شعبات یک اصلند و نیز میتوان گفت مانی در عقاید خویش بر اثر او رفته و از وی اخذ و اقتباس کرده است. و چنانکه شهرستانی گوید این فرقه معتقد به دو اصل نور و ظلمت باشند. نور را فاعل خیر باختیار و قصد و ظلمت را فاعل شر باضطرار و جبر دانند و جمله نیکی وسود و طیب و زیبائی را بنور نسبت کنند و بدی و زیان و گندگی و زشتی را به ظلمت منسوب دارند و گویند نورزنده ، دانا، توانا، حساس و درّاک است و جنبش و حیات از اوست و ظلمت مرده ، نادان ، ناتوان ، جماد، موات و بی جنبش و تمیز است. و باز گویند که شر از ظلمت طبعاًو قسراً صادر شود. و نور جنس واحد و ظلمت نیز جنسی واحد است و همه ادراکات نور از سمع و بصر و سایر حواس یکی است ، یعنی سمع او بصر او و بصر او سایر حواس اوست و اینکه نور را سمیع و بصیر گویند از لحاظ اختلاف ترکیب نور با ظلمت است نه آنکه در نفس الامر سمع و بصر او دو چیز مختلف باشد و باز گویند رنگ و طعم و بوی و ملموس نور یک است و تمیز آنها از یکدیگر از اختلاف نوع اختلاط ظلمت با نور است و همین سخن را در رنگ و طعم و بوی و ملموس ظلمت گویند و معتقد باشند که نور همیشه نور و ظلمت همیشه ظلمت است. و باز گمان برند که تلاقی نور بظلمت از جهت سفلی ِ نور و تلاقی ظلمت بنوراز جهت علیای ظلمت است و پیروان این فرقه در امر آمیختن نور با ظلمت و خلاص نور از آن اختلاف دارند. بعضی گویند که نور بظلمت درآمد و ظلمت او را بخشونت و درشتی پذیرفت و نور متأذی گشت و خواست ظلمت را نرم و لطیف کند و سپس خود را رها سازد و این نه از جهت اختلاف جنس نور و ظلمت بود لکن چنانکه در ارّه صفحه مصقول و هموار و دندانه های درشت و ناهموار همه از آهن است همچنان نرمی نور و درشتی ظلمت از جنس واحد است و نور خواست با تلطف و لین خود چنانکه اره ، در فرجه ها درآید و آن بی خشونت دست نداد و تصور نمیشود بکمال وجود رسیدن مگر با لین و خشونت معاً. و فرقه دیگر گویند ظلمت از جهت سفلی نور بدو درآویخت و چون نور در رهائی خویش از ظلمت و دفع ظلمت از خویش کوشیدن خواست ثقل او بر ظلمت افتاد و از اینرو در ظلمت فروشد چونان کسی که در گل پای نهد و سنگینی خویش بر آن افکند وچون بیرون شدن خواهد فروتر شود پس نور برای رهائی خود از ظلمت و تفرد بعالم خویش محتاج زمان شد و بعضی گویند که دخول نور به ظلمت باختیار بود برای اصلاح ظلمت و استخراج اجزائی از ظلمت بعالم نور، لکن آنگاه که نور بظلمت درآمد ظلمت دیری بدو درآویخت پس از اینرو زشتی و بیدادی از نور ناگزیر زاید نه باراده و اختیار و اگر نور در عالم خویش بودی از او جز خیر محض وحسن بخت پدید نیامدی و فرق است میان فعل ضروری و فعل اختیاری. و ابن الندیم گوید: دیصانیه ، دینی منسوب به ابن دیصان است ، میان عیسی و محمد علیهماالسلام رئیس آنان دیصان را از آنرو دیصان گویند که بر کنار رودی بدین نام بزاده است. و این دین پیش از دین مانی بوده و دین مانوی بدان نزدیک است. و اختلاف آن دو در اختلاط نور بظلمت است... و پیروان ابن دیصان از قدیم بنواحی بطائح و چین و خراسان پراکنده اند و ظاهراً مجمع ومزگت و هیکلی ندارند. و ابن دیصان راست : کتاب النورو الظلمة. کتاب روحانیةالحق. کتاب المتحرک و الجمادو بسیار کتب دیگر. و رؤساء این دین را نیز کتابها بوده که اکنون مفقود است. ( باختصار از ابن الندیم ).

دانشنامه آزاد فارسی

ابن دَیْصان (۱۵۴ـ۲۲۲م)
(یا: باردیصان، به لاتینی باردیسانس) فیلسوف و عالم دینی ایرانی، بنیانگذار فرقۀ گنوسی دیصانیه از نخستین فرقه های صدر مسیحیت. والدینش اصلاً اهل پارت بودند و از آن جا به شهر رها (ادسا) واقع در غرب بین النهرین مهاجرت کردند و ابن دیصان در همین شهر متولد شد. شهرتش هم از نام رود دیصان که از نزدیکی شهر رها می گذرد گرفته شده است. ابن دیصان با خاندان های ایرانی مقیم نواحی غرب امپراتوری اشکانی روابط نزدیکی داشت و چون در ۱۷۹م آیین مسیحیت را پذیرفت، در این نواحی مسیحیت با آیین وی شناخته می شد. پیروان وی به دیصانیه معروف بودند و تا چین گسترش داشتند. او در واقع شروع کنندۀ راهی بود که کمی بعد مانی آن را دنبال کرد. او به دو اصل نور و ظلمت اعتقاد داشت و آن ها را منشأ خیر و شر می دانست. منتها نور به نظر او زنده و فعال عاقل است و حرکت و حیات را پدید می آورد، درحالی که ظلمت مرده و جاهل و منفعل و بی حرکت است. تفاوت مانی با او هم در همین نکته بود که مانی ظلمت را هم زنده و فعال می دانست. اوگوستین قدیس، از برجسته ترین علمای کلیسای مسیحی که مدت ها آیین مانویت را پذیرفته بود، در واقع تحت تأثیر آرای ابن دیصان بود که از مانویت دست کشید، و همانند ابن دیصان ظلمت یا شر را امری مرده و یا به اصطلاح امری عدمی دانست.

پیشنهاد کاربران

بپرس