ابهری

/~abhari/

لغت نامه دهخدا

ابهری. [ اَ هََ ] ( اِخ ) ابوبکر محمدبن عبداﷲبن محمدبن صالح. رجوع به ابوبکر محمد... شود.

ابهری. [ اَ هََ ] ( اِخ ) اثیرالدین مفضل بن عمر فیلسوف ایرانی از مردم ابهر قزوین یا اصفهان. بقول ابن عبری در سال 661 هَ. ق. و بقول دیگر در سال 663 هَ. ق. وفات کرده است. وی صاحب چندین کتاب است از میان آنها دو کتاب بسیار معروف میباشد یکی ایساغوجی که بر آن شرحهائی نوشته اند و آن با شرح شمس الدین احمد فناری در قسطنطنیه بطبع رسیده است. دیگر هدایةالحکمة و مشهورترین شرح آن شرح میرحسین میبدی است که در کلکته و هم در طهران و لکنهو طبع شده است و مشروح تر از همه شرح آخوند ملاصدراست. ابهری سه رساله در هیئت و نجوم دارد. و در منطق سه ضرب در شکل رابع بر پنج ضرب ارسطو افزوده و برای سالبه جزئیه در بعض صور عکس ثابت کرده است. و قبل از او در منطق متابعت ارسطو میکردند منطقیین پس از وی ضروب منتجه شکل چهارم را به تبعیت وی هشت ضرب شمرده اند. رجوع به جوهرالنضید ( احکام عکس ) و کشف الظنون شود. و او راست تنزیل الأفکار فی تعدیل الأسرار و نکت فی علم الجدل. و حواشی مفید بر شرح ملخص کاتبی.

فرهنگ فارسی

فیلسوف ایرانی از مردم ابهر قزوین یا اصفهان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابهری (ابهام زدایی). ابهری ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ابوطالب خفیفی ابهری، ابوطالب عبدالمحسن (فرامرز) بن ابی عمید خفیفی، از فقیهان بزرگ شافعی و محدثان مورد وثوق و مشایخ صوفیه• ابوبکر عبدالله بن طاهر طائی ابهری، اَبوبَکْرِ اَبْهَری، عبداللـه بن طاهر بن حارث طائی (د ۳۳۰ق/۹۴۲م)، زاهد، عارف و عالم• ابراهیم بن حجاج ابهری اصفهانی، ابواسحاق ابراهیم بن حجّاج ابهری اصفهانی، از محدّثین اصفهان در قرن سوم هجری
...

پیشنهاد کاربران

بپرس