ابوظبیان

لغت نامه دهخدا

ابوظبیان. [ اَ ظِب ْ ] ( اِخ ) ازدی. او از عمر و از او موسی بن عبداﷲبن یزید و ابوهند روایت کنند.

ابوظبیان. [ اَ ظِب ْ ] ( اِخ ) جنبی کوفی. تابعی است و نام او حصین بن جندب و از سلمان حدیث کند. و او پدر قابوس است.

ابوظبیان. [ اَ ظِب ْ ] ( اِخ ) حصین بن جندب. رجوع به ابوظبیان جنبی... شود.

ابوظبیان. [ اَ ظِب ْ ] ( اِخ ) القرشی. تابعی است. او از عمر و از او سلمةبن کهیل روایت کند.

پیشنهاد کاربران

بپرس