ابوعامر

لغت نامه دهخدا

ابوعامر. [ اَ م ِ] ( ع اِ مرکب ) سگ. || کفتار. ( المرصع ).

ابوعامر. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) از ابن شهاب روایت کند و معاویه از او حدیث کرده است.

ابوعامر. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) تابعی است. او از ابن عباس و ابراهیم بن زیاد از او روایت کند.

ابوعامر. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) ابن ابی الاخنس. شاعری است از عرب.

ابوعامر. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) ابن ابی جان [ ابی حیّان ؟ ] یکی از علماء سیستان است و صاحب تاریخ سیستان در باب ( ( مردم سیستان که از پس اسلام بزرگ گشتند و مردمان ایشان را بدانستند بفضل ) ) نام او آورده است. رجوع به ص 18 تاریخ سیستان چ طهران شود.

ابوعامر. [ اَ م ِ ] ( اِخ )ابن حرشنه. او راست : تصنیفی در تفضیل عجم بر عرب.

ابوعامر.[ اَ م ِ ] ( اِخ ) ابن شهید. احمدبن ابی مروان ، عبدالملک بن مروان بن ذی الوزارتین الاعلی احمدبن عبدالملک بن عمربن محمدبن عیسی بن شهید اشجعی اندلسی قرطبی. ولادت او به سال 382 هَ. ق. او راست : کتاب کشف الدّک و ایضاح الشک ، و آن کتابیست مشهور در علم حیل و شعبده. کتاب التوابع و الزوابع. کتاب حانوت عطار. او به سال 426هَ. ق. به قرطبه درگذشت. و رجوع به احمد... شود.

ابوعامر. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) ابن عبدالرحمن سبکی.او راست : رسالة فی تفضیل العجم علی العرب. و ابوالطیب عبدالمنعم در حدیقة البلاغه و ابومروان در الاستدلال بالحق و ابوعبداﷲ العارف در خطف البارق و ابومحمد عبدالمنعم بن الفرس الغرناطی را بر کتاب وی ردودی است.

ابوعامر. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) ابن عیشون اندلسی. رجوع به ابن عیشون... شود.

ابوعامر.[ اَ م ِ ] ( اِخ ) احمدبن عبدالملک احمدبن عیسی بن شهید. رجوع به ابوعامربن شهید و رجوع به احمد... شود.

ابوعامر. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) احمدبن عبدالملک اندلسی قرطبی. رجوع به احمد... شود.

ابوعامر. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) احمدبن عبدالملک بن عمر. رجوع به احمد... شود.

ابوعامر. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) اسماعیل بن محمدبن یزیدبن ربیعه حمیری شاعر عرب. وفات او به بغداد در 173 هَ. ق. بود و بعضی کنیت او را ابوهاشم گفته اند.

ابوعامر. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) الاشعری. برادر ابوموسی اشعری. صحابی است و در نام او خلاف است. وفات او بزمان خلافت عبدالملک بن مروان بود.

ابوعامر. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) الاشعری. عبدبن عمرو یا عبیدبن وهب یا عبیدبن سلیم. صحابی و عم ابوموسی اشعری است و در جنگ احد شهادت یافت.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

برادر ابوموسی اشعری

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابوعامر (ابهام زدایی). ابوعامر ممکن است اسم یا کنیه برای اشخاص ذیل باشد: • ابوعامر حمصی، تُبَیع بن عامر حِمْیَری (ابو عامرِ حِمْصی)، محدّث قرن اول• ابوعامر راهب، عمرو (عبد عمرو) بن صیفی بن نعمان بن مالک، معروف به ابوعامر راهب، پدر حنظله، غسیل الملائکه• ابوعامر نهشلی، یکی از شهدای کربلا
...

پیشنهاد کاربران

بپرس