از خود بیخود کردن


معنی انگلیسی:
besot, fuddle, transport

مترادف ها

entrance (فعل)
اغاز مدهوش کردن، از خود بیخود کردن، زیاد شیفته کردن، در بیهوشی یا غش انداختن

rapture (فعل)
از خود بیخود کردن، بوجد اوردن

infatuate (فعل)
از خود بیخود کردن، شیفته و شیدا شدن

فارسی به عربی

افتن
مدخل، مدخل

پیشنهاد کاربران

بپرس