از پیش بردن


معنی انگلیسی:
achieve, execute, implement

مترادف ها

enforce (فعل)
تاکید کردن، اجرا کردن، مجبور کردن، وادار کردن، از پیش بردن

manage (فعل)
اداره کردن، ضبط کردن، سرپرستی کردن، از پیش بردن، گرداندن، مباشرت کردن

فارسی به عربی

ادر , افرض

پیشنهاد کاربران

از پیش بردن: [عامیانه، کنایه ] با موفقیت انجام دادن .

بپرس