امور عامه

لغت نامه دهخدا

امور عامه. [ اُ رِ عام ْ م َ / م ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنست که اختصاص بقسمی از اقسام موجودات یعنی واجب و جوهر و عرض نداشته باشد . در امور عامه بحث از وجود و موجود بطور مطلق میشود و شامل است بر بحث از وجود و موجود و ممکن و عقول و نفوس و امور فلکی و عنصری ، و امور عامه همان الهیات به معنی اعم است در مقابل الهیات به معنی اخص که بحث از ذات و علم و قدرت و صفات و اسماء خدا میکند. ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( تعریفات جرجانی ) ( فرهنگ علوم عقلی ص 92 ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و دستور العلماء عبدالنبی بن عبدالرسول الاحمدنگری چ حیدرآباد دکن ج 1 ص 173 شود.

فرهنگ فارسی

آنست که اختصاص بقسمی از اقسام موجودات یعنی واجب و جوهر و عرض نداشته باشد .

پیشنهاد کاربران

امور عامه جستاری در جهانبینی است که در آن با بخش بندی های وجود و هستی آشنا می شویم.
امور عامّه: زاب های هستی.
کلی و جزیی: همگیک و پارگیک.
واحد و کثیر: یکی و بسیار.
متقدم و متاخر: پیشین و پسین.
...
[مشاهده متن کامل]

قدیم و حادث: کهن و پدیده.
قوه و فعل: توان و بهره.
علت و معلول: بهانه و بهانه مند.
بوس به همه.

بپرس