امپراتوری درون

دانشنامه عمومی

امپراتوری درون ( به انگلیسی: Inland Empire ) فیلمی به کارگردانی دیوید لینچ، کارگردان آمریکایی است. فیلم برداری این فیلم سوررئال دو سال و نیم به طول کشیده شد و کاملاً با دوربین دیجیتال فیلم برداری شده است.
اگر بخواهیم روند این فیلم پیچیده را که بر اساس آن فیلمساز این پازل پیچیده، به اسم امپراتوری درون را شکل داده است بگوییم، شاید نزدیک ترین جریان این گونه است؛ که شخصیت محوری فیلم زنیست به اسم «نیکی گریس». نیکی در اصل هنرپیشه است و در فیلم با توجه به صحبت های کارگردان فیلمی که برای آن انتخاب شده است مدتیست که از دوران اوج بازیگری خود فاصله گرفته است و بازی در این فیلم می تواند دوباره او را به اوج برگرداند . همسر نیکی هم بازیگر است ولی در این فیلم نقشی به او واگذار نشده است. آنها از طبقه مرفه جامعه هستند و در یک خانه بزرگ و زیبا و با خدمتکاران زیادی زندگی می کنند. شوهر نیکی مرد عجیبی ست و در یک مهمانی که در خانه آنها برگزار می شود به مرد بازیگر مقابل همسرش هشدار می دهد تعهد به ازدواج بسیار برای خانواده او مهم است و او را از عواقب عبور از این مرزها آگاه می کند. نیکی برای بازی نقش اول در فیلمی به نام پشت فرداهای غم انگیز در هالیوود دعوت می شود. این فیلم در اصل یک بازسازی است از فیلمی دیگر که هرگز تمام نشده است؛ به این علت که اتفاق عجیبی حین فیلم برداری از بازیگران می افتد، دو بازیگر اصلی ( لهستانی ) به طرز مشکوکی به قتل می رسند. چیزی که به کارگردان و بقیه راجع به آن فیلم، و اتفاقاتی که درون فیلم افتاده است گفته می شود، این است که، آن فیلم بر اساس یک داستان عامیانه لهستانی، نوشته شده و گفته شده است این داستان نفرین شده است. ( به زبان آلمانی ۴۷ )
وقتی کارگردان به نیکی، و بازیگر مرد اصلی مقابلش به اسم دون می گوید که موضوع از این قرار است و آن دو بازیگر به قتل رسیدند و عنوان شده این قصه نفرین شده است. نیکی و دون هر دو شوکه می شوند و می گویند از این موضوع هیچ خبری نداشتند کارگردان ادعا می کند که خودش هم از این موضوع بی خبر بوده است و تهیه کننده ها موضوع را به او نگفته اند. نکته ای که خیلی اهمیت دارد این است که قصه فیلم «بر فراز و فردای آبی» خیلی شبیه به زندگی واقعی «نیکی» و «دون» است.
داستان فیلم بر «فراز و فردای آبی» نیز راجع به ارتباط دو نفر است به اسم سوزان و بیلی؛ که هر دو متأهل هستند و با هم آشنا شده اند و این آشنایی آن ها باعث شده که کم کم تعهدات زناشویی خود را کنار گذاشته، باهم همبستر شوند و به همسرانشان خیانت کنند؛ و در ادامه زن بیلی از موضوع با خبر شده و تصمیم می گیرد سوزان را بکشد. داستان زندگی «نیکی» و «دون» که در نقش های «سوزان» و «بیلی» در فیلم «بر فراز و فردای آبی» بازی می کنند شباهت زیادی به زندگی واقعی خود آن ها دارد نیکی و دون نیز مانند فیلم هر دو متأهل هستند و این فیلم شرایطی را مهیا می کند که نیکی نیز به شوهر خود خیانت کند و با دون، بازیگر مقابلش همبستر شوند. اگر سکس نیکی و دون را یک نقطه مشترک فرض کنیم که هم در فیلم اتفاق می افتد و هم در زندگی واقعی آنها، زمانی ایست که اتفاقات عجیب دوباره شروع می شود و انگار دوباره نفرین شکل گرفته و ما به صورتی پیچیده از نگاه نیکی وارد دنیای تودر تویی می شویم که در اصل تعریف سینمایی لینچ از کلمه نفرین یا بودن در دنیای نفرین شده است؛ و ما همراه با نیکی گذشته، حال، آینده خود نیکی و حتی بازیگر زن لهستانی فیلم که به قتل رسید است همراه با تعریف های منحصربه فرد سینمایی لینچ ( مانند آن صحنه تئاتر خرگوش ها ) را می بینیم و تنها چیز مشترکی که در همه جا هست در ایست که روی آن نوشته شده AxxNn، و رد شدن هر بار از این درها، رفت و برگشت به دنیای متفاوتی ایست که نیکی گریس در آن اسیر شده و برای رهای از آن راهی نیست جز شکستن این نفرین، ما در عمده فیلم درون دنیای قرار داریم که روند منطقی زمانی فیلم به طرز وحشتناکی شکسته شده و گذشته و آینده نیکی و دیگران به طور بی اساسی پشت سر هم قرار می گیرد و تنها چیز مشترکی که این ها را به هم ربط می دهد روش شکستن یک نفرین قدیمی از نگاه لینچ است.
عکس امپراتوری درون
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس