انگشتگر

لغت نامه دهخدا

انگشتگر. [ اَ گ ِ گ َ ] ( نف مرکب ) زغال ساز. فحام. زغال سوز. زغالی. ( یادداشت مؤلف ) :
وگر بگذری سوی انگشتگر
ازو جز سیاهی نیابی دگر.
فردوسی.

فرهنگ معین

(اَ گِ گَ ) (ص فا. ) کسی که زغال سازد، زغال فروش .

فرهنگ عمید

کسی که زغال درست می کند، زغال فروش.

پیشنهاد کاربران

متوجه نشده ام من مرحوم دهخدا شعر زیبای فردوسی را چرا تحریف کرده من فکر میکردم بر اثر نشئه کاری و سهل انگاری با آن هماه امکانات که پهلوی به او داده بود چنین فرهنگ پر از غلط وغلوط نوشته یا عمال بیگانه بوده یا سواد آنچنانی نداشته هر واژه ای که زیبا وپارسی بوده می بینم زخمی کرده و واژه ای غلط معنی نوشته
وگر تو شوی نزد انگشتگر
از او جز سیاهی نیابی دگر
حضرت فردوسی طوسی
انگشتگر زغال ساز است در اصل چون گر پسوند پیشه نامه است مانند صنعتگر مسگر آهنگر رویگر وصفار واژه عربی رویگر پارسی است چون پسوند گر ندارد پس انگشتگر ذغال ساز است وبه ذغال فروش هم اتلاق شده است

بپرس