اهراب

لغت نامه دهخدا

اهراب. [ اِ ] ( ع مص ) سخت درافتادن در کاری و مستغرق شدن در آن. || بکوشش رفتن ترسان و گریزان. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شتافتن در تک. ( المصادر زوزنی ) || بردن باد خاک را. || بسوی گریز مضطر کردن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

شما درست ( ! ) می گویید این واژه ها فارسی نیستند، ما کودک نیستیم که وارد دعوا و جدل بشویم!
کلک ها و ترفندهای سایبری رو شده است و دیگر اثر ندارد. چند واژه که فارسی بودن آنها کاملن روشن است ور داشتی و نوشتی همه ترکی هستند که دعوا جدل راه بیاندازی.
...
[مشاهده متن کامل]

به ویژه واژه شاه را بکار بردی تا بخشی از افراد پادشاهیخواه را تحریک کنی تا به ترکها بدگویی کنند و دعوا راه بیافتد.
از سه اکانت برادر هم لایک روی!
برو بابام جان چیزی در مورد اختلاسهای میلیاردی بنویس.
یک ایرانی آذری دوست

شهراب ( شه راب ) کلماتی که شه دارند. تورکی هستند. مثل شهرام. شهزاده. شاه. پادشاه. شهبانو. شهرزاد. شهد. شهلا راب. هر کلمه ایی راب دارد. تورکی است. مثل سهراب. مهراب ( محراب ) . ساراب. داراب. فاراب. اهراب.
...
[مشاهده متن کامل]
زهراب ( ظهراب ) . جوراب. خراب ( خرابه ) . ش راب ( شرابخانا اسم قدیمی شرفخانه شبستر ) . آندراب ( آند راب در افغانستان ) . کهراب. میزراب ( مضارب ) . . . . سوه راب در قاسدان نامه نماد تورکها و روستم در قاسدان نامه نماد فارسها است ( راستی و درستی و شجاعت در سوه راب، ضعف و حیله کلک در روستم یاد آور جمعه ی سیاه تیراکتور در مورخه ی 94/02/25 است که پیر دانا ( دانا=گاو ) به هم مسلکان خود یاد داده است )

بپرس