بادام چشم

لغت نامه دهخدا

بادام چشم. [ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) آنکه چشمان کشیده همچون بادام دارد :
ای بت بادام چشم پسته دهان قندلب
در غم عشق تو چیست چاره این مستمند؟
سوزنی.
بسی بادام چشمانند بدام مرغ حیرانند
بسا پسته دهانان را تو بربسته دهان بینی.
خاقانی.
در هیچ بوستان چو تو سروی نیامده ست
بادام چشم و پسته دهان و شکرسخن.
سعدی ( طیبات ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) آنکه چشمان کشیده همچون بادام دارد.

فرهنگ عمید

آن که چشمانی شبیه بادام دارد: در هیچ بوستان چو تو سروی نیامده ست / بادام چشم و پسته دهان و شکرسخن (سعدی۲: ۵۳۷ ).

پیشنهاد کاربران

بادام چشم ؛ دارای چشمی خوش حالت به شکل بادام :
در هیچ بوستان چو تو سروی نیامده ست
بادام چشم و پسته دهان و شکرسخن.
سعدی.

بپرس