باستی

لغت نامه دهخدا

باستی. ( حامص ) افتادگی. فروتنی. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ).

باستی. ( اِخ ) دهی از دهستان سیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر که در 37 هزارگزی جنوب خاور دیلم و 6 هزارگزی خاور راه فرعی دیلم به گچساران در جلگه واقع است. ناحیه ای است گرمسیر و مرطوب ومالاریایی و دارای 380 تن سکنه ، آب آن از چاه تأمین میشود و محصول آن کشت غلات ( دیمی ) و شغل مردمش زراعت و راه آن فرعی است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

از دهات بوشهر

پیشنهاد کاربران

باستی Basti - پاکسازی قسمت زیادی از روده ( قولون ) با استفاده از نوعی تنقیۀ محلولِ ملایم آب نمک. این روش پس از اینکه رسانایی اکستاتیک ( کوندالینی ) بواسطۀ نتیجۀ انجام سایر تمرینات فعال گردید، موجبات تسهیل
...
[مشاهده متن کامل]
جریان این انرژی سرور انگیز را از طریق نوروبیولوژی عصبی فراهم می آورد. مقدّم بر آن، با توجه به اینکه بسیاری از بیماری ها از ناحیۀ قولون ریشه میگیرند باستی میتواند در جهت کمک به سلامتی بکار گرفته شود. مسلما رژیم غذایی خواهد توانست نقشی ویژه در این امر ایفا نماید.

بپرس