بانگ برخاستن

لغت نامه دهخدا

بانگ برخاستن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) بانگ برآمدن.بانگ آمدن. فریاد بلند شدن. آواز آمدن :
چو خورشید برزد سر از برج گاو
ز گلزار برخاست بانگ چکاو.
فردوسی.
یکی بانگ برخاست اندر میان
ببودند لشکر همه شادمان.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

بانگ بر آمدن بانگ آمدن

پیشنهاد کاربران

بپرس