بایگان

/bAyegAn/

مترادف بایگان: آرشیودار، ضابط، حافظ، نگهبان

معنی انگلیسی:
archivist, file clerk, filer, file-keeper

لغت نامه دهخدا

بایگان. ( ص ، اِ ) حافظ. نگاهدارنده. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ).
- آذربایگان ؛ نگاه دارنده و حافظ آتشخانه. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). در کلمه آذربایجان یاقوت می گوید مرکب است از آذر بمعنی آتش و بایگان بمعنی حارس. ( یادداشت مؤلف به ترجمه از تاج العروس در کلمه ذرب ). اما ظاهراً صحیح آن است که کلمه آذربایجان از نام آترپانوس یکی از سرداران پیش از اسلام و پسوند «گان » مرکب است. و رجوع به آذربایجان شود. || ضباط. کسی که نامه ها و نوشته های اداری را در محلی نگاه میدارد تا هنگام نیازمندی بتوان به آسانی از آنها استفاده کرد. ( لغات مصوبه فرهنگستان ). متصدی بایگانی. متصدی آرشیو . || خزانه دار. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). خزینه دار. ( فرهنگ ضیاء ). خازن. گنجور.

بایگان. ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد در 13 هزارگزی باختر فیروزآباد. سکنه آن 300 تن. آب از چشمه. محصول آن غلات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

نگاهدارنده، کسی که نامه ها و اسناد اداری، را در جای مخصوص آنها نگهداری میکند
( صفت ) ۱ - نگاهدارنده حافظ نگهبان ۲- خزانه دار. ۳ - کسی که نامه ها و سندهای اداری را در محلی ضبط کند ضباط .
نام دهی از شهرستان فیروز آباد است

فرهنگ معین

(ص مر. ) کسی که نامه ها و سندهای اداری را در محلی ضبط کند.

فرهنگ عمید

کسی که نامه ها و اسناد اداری را در جای مخصوص آن ها ضبط می کند، نگهدارنده، ضَبّاط، آرشیویست.

دانشنامه عمومی

بایگان نام روستایی است واقع در استان فارس و در غرب شهر فیروزآباد. این روستا در بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد قرار دارد. بایگان در پانزده کیلومتری غرب شهر فیروزآباد قرار دارد.
عموم مردم این روستا از طوایف فارس زبان ایل کهکی هستند که از دیرباز در این منطقه سکونت داشته اند. مردمان این روستا کوهمره ای و از ایل کوهکی می باشند که از یک فرهنگ مشترک استفاده می کنند. زبان و گویش مردم این روستا همانند سایر مناطق کوهمره است که می توان گفت قدیمی ترین زبان منطقه فارس است.
جاذبه گردشگری این روستا خرقه، دشت کل، امامزاده داوود، پارک جنگلی و. . .
از صنایع دستی این روستا می توان به گلیم، جاجیم، گبه و قالی اشاره کرد.
روستای بایگان در غرب فیروزآباد واقع شده و از طرف شرق به روستای مورج شهرک از طرف غرب به شهرک بایگان و شهرک باباکمال و از طرف جنوب و شمال به کوه منتهی می شود. زمستانی نیمه سرد و تابستانی نیمه گرم را دارد.
اقتصاد این روستا بر زراعت، دامداری، باغداری و قالی بافی است.
عکس بایگان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

نگدارنده

مترادف ها

archivist (اسم)
بایگان

recorder (اسم)
بایگان، ثبات، دستگاه ضبط صوت، صدا نگار، ضبط کننده، ضباط

bursar (اسم)
بایگان، خزانه دار، صندوقدار، گنجور دانشکده

chartulary (اسم)
بایگان، کلاسور، جاکاغذی، کازیه، ارشیو، متصدی بایگانی

keeper (اسم)
بایگان، نگهدار، نگهبان، حافظ

watchman (اسم)
بایگان، محافظ، سرایدار، نگهبان، پاسدار

فارسی به عربی

مورشف

پیشنهاد کاربران

واسواس:
خاکستردان یا خاکستردانی؟
اوبچه مره همو خاکستردان را. چی ره؟ خاکستردانی ره.
گلدان یا گلدانی؟
او بچه همو گلدان را از سر میز پایان کو. چی ره؟
گلدانی ره
.
بایگان یا بایگانی؟
او بچه همو لوازم را در بایگان بمان. در کجا؟
در بایگانی.
گان؟؟؟؟
شهرگان: همشهر: شهروند.
شهرگانان: همشهریان: شهروندان.
گان: هم: وند.
دهگان: همده: دهوند.
بازرگان: همبازار. تاجر
فروردینگان: همفروردین.
این گان پسوند مکان نیست.
در زبان فارسی یک پسوند مشترک گان داریم و یک پیشوند مشترک هم.
نیرنگ نخست:
آذرگان: آذرخانه.
آذرپاث: آذر پای: محافط آذر.
آذرپاثگان: آذرپایگان: محافظ آتشخانه
نیرنگ دوم
پاثگاه: پاسگاه: پایگاه: مرکز.
آذرپاثگان: آذرپایگاه: آتش مرکز. آتشی که در مرکز یا پایگاه است.
نیرنگ سوم:
یک چال آینده!
همیندم می رویم سون سمنگان پسوندش را برمی داریم سپس می آییم نزد باییدن و از آن واژه ای بای را به وام می گیریم و با گان سمنگان در می آمیزیم از آن آمیزیش [ بایگان ] بجا می ماند سپس همه بایستگان را در بایگان
...
[مشاهده متن کامل]
جاگزین می کنیم. دگربار پشت یک دانشی می رویم که از آن دانش بیاموزیم. و برای دانشی می گوییم که ما بایگان را ساختیم مگر دارنده بایگان را نمی توانیم بسازیم. او می گوید: [ اینگونه که من دارنده ای دانش ام یعنی یک دانشی ام همانگونه دارنده ای بایگان یک بایگانی است. ] و من الله تزریق'

بایگان
آرشیودار
کارمند بایگانی
پرونده دار
متصدی پرونده
filing clerk
ضباط
ترکیب دو کلمه "بای" و "بان" که طبق قواعد نگارش فارسی حرف "ب" در کلمه "بان" به "گ" تبدیل شده.
به معنی نگهدارنده چیزهای ضروری ( بایسته )

بپرس